نماز در اتاق سرهنگ آمریکایی!
همه چیز به یک امضاء بستگی داشت. «باکستر» فرمانه پایگاه هوایی«ریتس» در شهر«لاواک» آمریکا باید زیر پرونده ی«عباس بابایی» را امضا می کرد تا رسماً خلبان شود. بابایی از دانشجویان اعزامی ایران به آمریکا در سال 1350ه.ش برای آموزش خلبانی در این پایگاه بود. کارهایش طبق گزارش های مندرج در پرونده اش«غیر نورمال» بود.
آن روز عباس برای امضا شدن پرونده اش به اتاق فرمانده ی پایگاه رفته بود. هر دانشجوی دیگری جز او بود، هر کاری را که احتمال می داد مانع امضای پرونده اش گردد، کنار می نهاد؛ چه رسد به اینکه در اتاق فرمانده ی پایگاه هوایی آمریکا به نماز بایستد! اما عباس بابایی از این گروه آدم ها نبود. او به محض اینکه فهمید وقت نماز فرارسیده، از عدم حضور فرمانده استفاده کرد و به نماز ایستاد. فرمانده وارد اتاق شد و با منظره ی نماز و حرکات شگفت انگیز بابایی مثل قنوت و سجود رو به رو گردید. با دقت و تعجب زیاد به تماشا ایستاد تا نماز عباس تمام شد.
- شما چه کار می کردید؟!
- نماز می خواندم.
- نماز چیست؟
- عبادت ما مسلمانان است.
همه چیز آماده بود تا امضای پرونده ی عباس منتفی شود. خشونت نظامی و خوی استکباری فرمانده ی آمریکایی، دشمنی طبیعی او با اسلام و مسلمانان، وجود عنصری کاملاً مذهبی مانند عباس بابایی که قرار بود برای ارتش ایران تربیت شود و در خدمت منافع آمریکا باشد، نادیده گرفتن آداب و رسوم پایگاه خلبانی آمریکا و…
اما نماز عباس و خلوص و معنویت او کار خودش را کرده بود. فرمانده از نظر و تصمیم خود برگشت. به عباس نگاه کرد و گفت:
- تو همیشه به مراسم عبادی خودت پایبند هستی؟
- بله.
- پس گزارش هایی که همیشه درباره ی تو به من می دادند که مذهبی و«غیر نورمال» هستی، به همین دلیل بود.
-…
فرمانده دست برد، قلم برداشت و پرونده ی عباس را امضا کرد. او دیگر خلبان شده بود.
بابایی دیگر در میان ما نیست اما پیام های این کارش هست، از جمله اینکه:
1- در هیچ حالی نماز اول وقت را ترک نکنید.
2- هیچ شرایطی و هیچ گونه حالتی همچون رودربایستی، خجالت، حاکم بودن وضعیت غیر دینی، تمسخر دیگران، در اقلیت قرار داشتن و… شما را از انجام وظیفه ی دینی باز ندارد.(امر خدا را بر هر چیز مقدم بدارید.)
3- خود را در دامن خدا بیندازید، خدا دستتان را می گیرد.(حتی در خانه و کشور بیگانه)
4- مشکلات خود را با انجام دادن فرایض دینی به خصوص نماز و یاد خدا حل کنید.
5- به دین خدا و احکام و اوامر او احترام بگذارید؛ او نیز حتماً به خواسته های شما احترام خواهد گذاشت.
6- ادامه ی(راه شهیدان» که یکی از شعارهای اصلی ماست، با اقتدا به آنان و عمل کردن تحقق می یابد، باید شروع به عمل کرد؛ از کوچکترین اعمال گرفته تا آمادگی برای شهادت در راه خدا.
7- همیشه یک اصل اساسی، یک هدف بزرگ و نهایی و یک محبوب حقیقی در زندگی باید وجود داشته باشد که بقیه ی موارد را تحت الشعاع قرار دهد، آنها را تنظیم کند و جهت ببخشد و آن، خداست.
وقتی خدا در زندگی اصل و محور شد، بقیه ی امور را نیز جهت می دهد و انسان با توجه به آن، کارها را اولویت بندی می کند و تقدم و تأخر می بخشد. این امر، جسارت و اقتدار و اراده ی شگفت انگیزی به انسان می دهد، به طوری که مثل بابایی در زمان طاغوت، در دل کشور آمریکا آن هم در پایگاه هوایی نظامی و در اتاق فرمانده، حاضر نیست نماز اول وقت خود را فدا کند!
شهید بابایی با این عمل به ما می گوید: مبادا هنگام گفتگو با یک رفیق یا جمع دوستان یا در یک جلسه ی کاری، یا مصاحبت با مسئولان و صاحب منصبان و به خصوص هنگامی که کاری از کارهای دنیا را پیگیری می کنید که نزدیک است به نتیجه برسد، نماز و امر خدا را کنار بگذارید.
و برای کسانی که از این برتر می خواهند سیر و سلوکی داشته باشند و در مسیر عرفان و بندگی و اخلاص در راه محبوب گام بردارند، پیام می دهد که«قل الله ثم ذرهم»: بگو«خدا» و غیر او را دور افکن. پس تو هم بکوش در زندگی همواره خدا را اصل قرار دهی،«خدا محور» باشی و لحظه ای نیز از او غفلت نکنی. در این صورت است که در امتحان های حساس خدا پیروز خواهی شد، همچون امتحان نماز اول وقت بابایی در آن شرایط که به خوبی از آن پیروز و سربلند آمد.
نماز در اتاق سرهنگ آمریکایی!!!