سلام عليكم، سلامي محضر بهترين و برترين موجود عالم وجود، ذخيره هستي و قطب عالم امكان، سلامي از سر ارادت و سويداي وجود محضر مولا، سيد و سرورم گل معطر نرگس، نورديده، تاج سر و اميد قلب همه ي كائنات؛ مهدي فاطمه(س) علت تام آفرينش همه ي عالم. آقا جان، سلامي از سر عجز و ناتواني، از سر جهل و نادانايي، سلامي از سر طمع و اميد، سلامي از …. سر… و سلامي با سوز دل و تمناي حضور… جان جانان.
جان به لب آمده است از بي صاحبي و سر در گمي، عرصه بر انسانيت تنگ شده و آدميان راه زندگي و رسم پايندگي را فراموش كرده اند. روزها مي گذرد، حادثه ها مي آيد و ما با عجب اينكه از كجا آمده ايم و به كجا چون خواهيم شد در حسرت ظهور تو آتش گرفته ايم. آدميت به يغما مي رود در گوشه گوشه ي جهان، زنان، كودكان، سالخوردگان و مستضعفان عالم مورد تعدي و ظلم قرار مي گيرند؛ اندك اند صاحبان بصيرت و فرياد كشان طلب حق و عدالت اما شايد عبرت گيرندگان به شماره آيند و منتظران برقراري صلح و حقيقت و روشن شدن جبهه ي نوراني انسانيت و شرافت بسيار باشند.
پس اي جان عالم؛ جان بي رمق و مشتاق ما را با ظهورت و فرمان به انجام تكاليفمان فروغي دوباره عطا كن و زنده گردان؛ اين جسم در حال احتضار را كه هيچ جز دم مسيحايي شما چنين اعجاز و تواني ندارد. پس هر بامداد به اميد شنيدن نغمه ي دلخوش« اناالمهدي» ديدگان مي گشاييم شايد كه چشم به جمال نوراني تان روشن گردد و جهان به بركت ظهور حق طلبانه ي شما حياتي دوباره پيدا كند.« ان شاءالله»
نويسنده: زينب لسان