مظلومیت و حقانیت علی علیه السلام از زبان خودش
پیامبر عظیم الشأن اسلام، مسئله جانشینی خود را در طول 23سال رسالت خویش بارها اعلام فرموده بودند، اما پس از ایشان تاریخ به گونه دیگری رقم خورد. حضرت امیر علیه السلام اقدامات زیادی را برای برگرداندن مسیر خلافت به راه اصلی اش نمودند. شبانه دست حسن و حسین علیهم السلام را می گرفت و همراه فاطمه سلام الله علیها در خانه سران انصار می رفت و حقانیت خود را گوشزد می کرد ولی آن ها بهانه می آوردند و می گفتند:«اگر علی علیه السلام پیش از دیگران به فکر خلافت افتاده بود و از ما تقاضای بیعت می کرد، ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی کردیم. چه کنیم که کار از کار گذشته است.» البته نظر امام علیه السلام این بود که حجت برای آنان و آیندگان تمام شود و نگویند امام علیه السلام خود خلافت را نخواست و از این رو به صراحت از حق پایمال شده خویش سخن می گفت:
اللهم اخذ قریشا فان ها منعتنی و غصبتنی امری1
پروردگارا! قریش را رسوا ساز که مرا از حقم ممنوع ساختند و خلافتم را غصب کردند.
ما زلت متاثرا علی موفوعا عما استحقه و استوجبه2
من همیشه تحت فشار حکومت استبداد بوده ام و از آن چه حقم بود و سزاوار آن بودم ممنوع گشتم.
ما زلت مظلوما منذ قبض الله رسوله حتی یوم الناس هذا3
من از زمان مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا هم اکنون مظلوم واقع شده ام.
قریش در مورد چیزی(خلافت) که مسلماً از آنِ من بود، به مخالفت با من پرداختند4
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید:«روزی امام شنید که مظلومی فریاد می کشد و می گوید من مظلومم و بر من ستم شده است. علی علیه السلام به او گفت بیا با هم فریاد کنیم. زیرا من نیز همواره ستم کشیده ام.»5
اینکه سکوت برگزیده ام، از علوم و حوادث پنهانی، آگاهی دارم که اگر بازگویم مضطرب گردید، چون لرزیدن ریسمان در چاهی عمیق. پس به خدا سوگند، من همواره از حق خویش محروم ماندم و از هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا امروز حق مرا از من بازداشتند و به دیگری اختصاص دادند. (خطبه4 نهج البلاغه)6
شخصی از قبیله اسد از حضرت سؤال می کند، چگونه شما را از این مقامی که سزاوارتر بودید بر کنار نمودند؟ حضرت فرمودند: ای برادر اسدی! بدان که استبداد کردند در برابر ما نسبت به مقام خلافت با اینکه از نظر نسب بالاتر و از جهت ارتباط با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیوندمان محکم تر می باشد. قریش در سقیفه استدلال کردند که ما از درخت رسالتیم. آن ها به درخت استدلال کردند اما بر اثر بخل و حسادت به میوه آن که ما اهل بیت باشیم توجه نکردند و آن را ضایع نمودند7
چنانچه ملاحظه گردید بعد از ماجرای سقیفه، عصبیت های جاهلی عرب چون آتش زیر خاکستر بروز کرد و فتنه های کوری به وجود آورد که روزگار مردم را سیاه کرده و دین خدا را از مسیر حق خارج نمود. ابرهای تیره نژادپرستی و اشرافی گری و شکم پارگی و بدعت گذاری در دین و تبعیض و بی عدالتی جلوی خورشید نبوت و امامت را گرفت. دیری نپائید که مردم از شدت جنایات و ظلم استبداد حاکمان غاصب، دست ندامت به دندان گزیده و آرزو می کردند، کاش تسلیم توطئه های اهل سقیفه نمی شدند و امامت را خانه نشین نمی کردند.
اینک در روزگار ما آنان که سعی در شکستن حرمت ولایت دارند و اسلام مورد نظر آمریکا را با جدا دانستن دین از سیاست دنبال می کنند! آنان که در براندازی نظان با اپوزیسیون های داخل و خارج، تبانی کرده و با مطرودین و مرتدین انقلاب، سر و سری دارند، آنان که رابطه با شیطان بزرگ، آمریکای جهانخوار را برای خود افتخار دانسته و اگر دست بدهد به آنجا رفته و با نمایندگان آن، بدون اینکه از کسی اجازه بگیرند دست می دهند، آیا این درس را از سقیفه نگرفته اند که با خانه نشین کردن ولایت و عدالت، بنی امیه دیگری چون صهیونیزم بین المللی، روی کار خواهد آمد و به تعبیر امام امت(ره) تا قرن ها مشتاقان حقیقت را از اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم دور می گرداند؟
مجله فرهنگی، آموزشی و اجتماعی ناظر امین/ شماره22