عرفان اسلامى، گم شده ى بشر
روز بعد يك ربع زودتر به محل قرار رسيدم. بعد از انتظارى چند به اتفاق على در زير درختان سر به فلك كشيده ى پارك، روى نيمكتى نشستيم و بعد از تعارفات و حرف هاى معمولى گفتم: خوب آقا، فكر مى كنم حالا ديگر وقت آن است كه از اين غصه نجاتم بدهى و اندر اين ظلمت شب آب حياتم بدهى.
على: چشم، همان طور كه گفتم، من هم همين حال تو را داشتم، ولى بعد از اين طرف و آن طرف رفتن، اين كتاب و آن كتاب را خواندن و به پاى صحبت بزرگان و اساتيد نشستن، به اين نتيجه رسيدم كه اين عطش را مى توان با آب زلال معرفت و عرفان اسلامى، كه از چشمه سار كلام الهى و كوثر علوى مى جوشد، سيراب كرد. آرى من گم شده ى خود را در سير و سلوك عرفانى و گام برداشتن در راه عرشيان و غوطه ور شدن در كلام عاشقان يافتم. همه ى آنچه را به دنبالش بودم در سخنان شيرين و گهربار استاد و شاگرد، مريد و مراد معاصر، پير عارف، علامه طباطبايى و استاد شهيد مرتضى مطهرى(رحمهم الله) كه روشن به نور وحى است، ديدم.
تفاوت سير با سلوك
گفتم: سير و سلوك و عرفان واژه هاى جذابى هستند كه گمان مى كردم معانى آنها را مى دانم; اما خوب كه دقت مى كنم و مى خواهم به آن وادى نزديك شوم، گمانم عكس مى شود و معانى و تعاريف آنها در نظرم مبهم جلوه مى كند!
على: مى توان با بيانى ساده و روشن آنها را از هم متمايز ساخت: سلوك يعنى پيمودن راه[1] و يا تقرب الى الله در طى مراحل منظم;[2] و سير يعنى تماشاى آثار و خصوصيات منازل و مراحل مختلفِ راهى كه سالك آن را طى مى كند.[3]
عرفان عملى و نظرى
عرفان يعنى شناخت و شناسايى، و دو بخش دارد: عملى و نظرى. بخش عملى همان سير و سلوك انسان است كه از اولين منزل، كه عرفا آن را «يقظه» (بيدارى) نام مى نهند شروع، و به آخرين منزل، كه توحيد است، ختم مى شود. از اين عرفان در جهان غرب با عنوان تجربيات درونى ياد مى كنند.[4]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. ر.ك: سيد محمدحسين حسينى تهرانى، رساله لب الُّباب، ص 25، (اين كتاب تقريرات درس عرفان علامه طباطبائى(رحمهم الله) است).
[2]. مرتضى مطهرى، تكامل اجتماعى انسان، ص 138.
[3]. ر.ك: سيد محمد حسين حسينى تهرانى، رساله ى لب اللباب، ص 136، ص 25.
[4]. ر.ك: مرتضى مطهرى، عرفان حافظ، ص 12.
(کتاب جوانان و پرسش های عرفانی، مؤلف محمد رضا متقیان)
اندیشه قم