شهید عبدالحسین بروسنی … سلام
اردوی راهیان نور سال ها پیش اولین باری بود که با شما آشنا شدم، یادم هست که در یکی از قرفهها چندین کتاب برای فروش روی میز گذاشته شده بود و کتاب خاک های نرم کوشک اولین کتابی بود که سوغات راهیان نور آن سال من شد. آمده بود تا شما به من یاد بدهید که هیچ چیز در زندگی مهمتر از خدا و اهل بیت نیست و لحظه لحظه زندگی باید با یاد آنان همراه باشد. شما به من آموختید که در تنگناهای زندگی باید به ائمه متوسل شد و از آنان مدد خواست.
شنیده ام که هر کسی نمی تواند به حضرت زهرا ارتباط برقرار کند و ارتباط با ایشان نیاز به صفا و پاکی باطن داره و شما پاک بودی آنقدر پاک که قرار نبود در نبود شما کسی از دیوار خراب خانه بالا برود چون صاحب این خانه هیچ وقت به ناموس کسی حتی نگاهی نکرده بود.
دیده ام که از شما حاجت می گیرند گرچه ما به شمامدیونیم ولی باز هم شما شهدا هستید که سایه لطفتان بر سرماست تا دست ها را هم بگیرد و به محبوبان خود متصل کنید.
از حضرت زهرا بخواهید که برای ما هم معبری باز کند.
نویسنده: ن. خسروی