#كمپين شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)
نشانههاى ايمان و مؤمن حقيقى
يَا ابْنَ جُندَب، اِنَّما المُؤمِنونَ الّذينَ يَخافُونَ اللّهَ و يُشْفِقُونَ اَن يُسْلَبوا ما اُعطُوا مِنَ الهُدى
فَإِذا ذَكَرُوا اللّهَ وَ نَعْمائَهُ وَجِلُوا و اَشْفَقُوا وَ اِذا تُليَتْ عليْهِم اياتُهُ زادَتْهُم اِيماناً مِمّا اَظْهَرَهُ
مِنْ نَفاذِ قُدرتِه وَ على ربِّهم يَتوَكَّلونَ.
امام صادق(عليه السلام) نيز در اين روايت مىفرمايند، مؤمنان كسانى هستند
كه: إذا ذَكَرُوا اللَّهَ و نَعْمائَهُ وَجَلوا. «وَجَل» يعنى: لرزش دل. مؤمنان كسانىاند
كه وقتى ياد خدا مىشود دلشان به لرزه مىافتد. خداوند در وصف قرآن فرموده است:
كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛(1) خاصيت قرآن اين است
كه وقتى تلاوت مىشود كسانى كه ايمان دارند وقتى آن را مىشنوند مو بر اندامشان
راست مىشود. ثُمَّ تَلينُ جُلودُهُمْ و قُلُوبُهُمْ الىِ ذِكْرِ اللّهِ؛ ابتدا آن حالت را پيدا مىكنند،
اما سپس انس مىگيرند و پوستشان دوباره نرم مىشود و به حالت اوليه باز مىگردد.
«وَجَل» هم حالتى شبيه همين است كه در مؤمنان وقتى به ياد خدا مىافتند پيدا
مىشود؛ مثل اينكه در مجلسى شخص بزرگى حضور دارد ولى شما غافل بودهايد و
دفعتاً متوجه مىشويد. اين جا ابتدا كمى مضطرب و نگران مىشويد. ما معمولا از خدا
غافليم و توجه نداريم كه خدا هميشه و همه جا حضور دارد. انسان مؤمن وقتى از اين
غفلت در مىآيد و به طريقى به يكباره به ياد خدا مىافتد، تكانى مىخورد و خوفى در
او پيدا مىشود. اين همان حالت «وَجَل» قلبها است.
اين در صورتى است كه باور داشته باشيم چنين كسى هست و چنين عظمتى دارد.
اگر ما چنين احساسى را در خود نمىيابيم، بايد بدانيم ايمانمان ضعيف است. خداوند
وقتى اين اوصاف را ذكر مىكند، مىفرمايد:
اُولئكَ هُم المُؤمنونَ حقّاً؛ اينان مؤمنان واقعىاند. ايمانى كه هيچ اثرى در دل و عمل
انسان نداشته باشد، ايمان نيست. امام صادق(عليه السلام) هم به ابن جندب
مىفرمايند: «اِنَّما المُؤمنونَ الَّذينَ يَخافونَ اللّهَ»؛
مؤمنان كسانىاند كه خوف الهى در دل دارند. اين نكتهاى لطيف است كه ما از آن غفلت
داريم. خوف ما از خدا، معمولا به دليل اعمال بدمان است؛ چون موجب عقاب و سقوطمان
مىشود. در واقع، ما از آثار بد گناهان خودمان مىترسيم، ولى غافل هستيم از اينكه اگر
كار بدى هم نكردهايم، باز هم جاى ترس وجود دارد؛ مثلا، ترس از اين كه آنچه داريم از ما
گرفته شود.
اين موضوع بسيار مهمى است و ما توجه نداريم كه هر لحظه به كمك خدا احتياج داريم.
خدا تا كنون به ما ايمان داده، اما آيا لحظه بعد هم ايمان خواهيم داشت؟ اگر او بخواهد،
ايمان خواهيم داشت، ولى ممكن است از ما بگيرد. در زيارت حضرت معصومه(عليها السلام)
مىخوانيم: فَلا تَسلُبْ مِنّي ما اَنا فيه. اين جمله چقدر اهميت دارد! يعنى: آنچه را دارم از
من مگير. در آيه قرآن هم از قول مؤمنان مىفرمايد: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا؛(2)
خدايا، اين هدايتى را كه به ما دادهاى از ما مگير. چه اطمينانى داريم كه اين ايمان از ما
سلب نشود؟ چه ضمانتى وجود دارد كه آنچه را داريم برايمان باقى بماند؟ بنابراين بايد
دستمان پيش خدا دراز باشد.
پس خوف مؤمنان از عظمت الهى است. اين با خوف از گناهانى كه مرتكب شدهايم و از آثار
بد آنها مىترسيم تفاوت دارد. ترس از اينكه آنچه را تاكنون از نعمتهاى مادى و معنوى
داشتهايم از ما سلب شود نيز موضوع ديگرى است. امام(عليه السلام) بر اين نكته تأكيد دارند
و مىفرمايند: وَ يُشْفِقونَ أَنْ يُسلَبوا ما اُعطوا مِن الهُدى؛ مىترسند آنچه را از هدايت به
آنها داده شده، گرفته شود. يكى از دلايل تكرار «اِهدنا الصّراطَ المُستقيم» كه هر روز بايد چند
مرتبه در نماز بخوانيم، همين است كه تا اين ساعت و اين لحظه خدا ما را هدايت كرده، اما
لحظه بعد چه؟ باز هم به هدايت نياز داريم. او بايد ما را هدايت كند. اگر هدايت او به ما نرسد
گمراه خواهيم شد. ما از خودمان هدايت نداريم، او بايد بدهد. پس بايد دايم ما را هدايت كند.
بنابراين مؤمنان در ارتباط با خدا دو جور ترس دارند: هم وقتى به مقام الهى و عظمت او توجه
پيدا مىكنند حالت وَجَل و خشيت در آنها پيدا مىشود، و هم وقتى به ياد نعمتهاى خدا
مىافتند، مىترسند كه نعمتها از آنها گرفته شود. همچنين وقتى آيات الهى بر آنان تلاوت
مىشود بر ايمانشان افزوده مىگردد. آنان وقتى آيات تكوينى الهى را مشاهده مىنمايند
و در آنها تأمّل مىكنند، آثار نفوذ قدرت الهى را مىبينند كه در تمام جهان نافذ است؛ وقتى
هم آيات تشريعى و آيات قرآنى برايشان تلاوت مىشود تأمّل مىكنند و تحت تأثير قرار
مىگيرند.
اميدواريم كه خداوند متعال به همه ما بهره وافرى از ايمان واقعى مرحمت فرمايد.
ادامه دارد …
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زمر (39)، 23.
2. آل عمران (3)، 8.
برگرفته از سلسله مباحث آیت الله مصباح یزدی