ما به عنوان منتظر، در دوران غيبت وظيفه داريم به تعاليم دين به طور كامل عمل كنيم؛ تا آن موعودي كه منتظرش هستيم بيايد. اما علاوه بر اين وظايف، به عنوان شيعه منتظر در دوران غيبت بايد به اين باور رسيده باشيم كه امام مهدي(عج) با وجود غيبت ظاهري امام؛ حي، حاضر، ناظر و شاهد بر اعمال ماست و آن حضرت يك تكاليفي از ما مي خواهد كه بايد به آنها عمل كنيم.
امام غايب ما، امام مهدي حجت خدا و منجي موعود است. امام به عنوان حجت الهي، معيار و شاخص است و ما وظايفي نسبت به آن حضرت بر عهده داريم؛ آنچه موجب احساس وظيفه در زمان غيبت مي شود نه از باب منجي امام عصر، بلكه از باب حجت بودن ايشان است. با اين تفاوت كه بقيه حجت الهي، معمولا در جامعه خودشان حاضر بودند؛ اما اين امام اين ويژگي را دارد كه غايب است و با وجود غيبت مردم موظف به اطاعتش شده اند و معيار سنجش عملكرد افراد در دوران غيبت نيز اطاعت از امام است. يعني مردم در دوران غيبت، با وجود غيبت ظاهري امام بايد حرمت ايشان را پاس بدارند و مطيع او باشند. پس شاخصه و مؤلفه اصلي به عنوان فرهنگ انتظار همه آن تكاليفي است كه در تعاليم ديني آمده است و هيچ تغيير در تكاليف و وظاليف ما به وجود نمي آيد و تنها وظيفه ما سخت تر شده است و به همين جهت مردم، زمان غيبت اگر به وظايف خود عمل كنند، برترين مردم در مقام دوران هستند.
باورها، پايه و اساس سبك زندگي است و نگاه به عالم هستي و خداوند و طبيعت بنياد سبك زندگي است. من همان گونه كه عالم را مي بينم، همان گونه زندگي مي كنم. آيا جهان از يك خالق و رب مي دانم كه ناظر بر اعمالم مي باشد؟ آيا آخرتي براي اين دنيا قائل هستم؟ در هر حال، من متناسب با پاسخي كه به اين سؤالات مي دهم زندگي ام را هم سامان مي دهم.
فراز زير از دعاي مكارم الاخلاق، نشان مي دهد كه بينش انسان، نوع زندگي او را مشخص مي كند.” خداوند بر محمد و خاندانش درود بفرست و از اموري كه اهتمام به آنها مرا به دنيا مشغول مي سازد، كفايت فرما و در مقابل، مرا به كاري كه فرداي قيامت از من مي پرسي مشغول ساز و در ايام عمرم به من فراغتي بخش، تا به كاري بپردازم كه براي آن آفريده شدم". بنابر اين نگاه ما به دنيا و آخرت بر اعمال ما اثر مي گذارد.
موضوع ديگر، حوزه گرايش ها و علاقه ماست. در آموزه هاي اين اسلام تاكيد شده كه دين چيزي جز حب و بغض، يعني دوست داشتن و دشمن داشتن براي خدا نيست و اين نوع حب و بغض. محور همه چيزهاست و همه چيز اول بر محور ولايت الله و بعد بر محور ولايت اهل بيت است.
مرحله بعد رفتارها و كنش ماست، يعني آن باورها و حب و بغض ها، در رفتار عيني ما خودش را نشان مي دهد؛ زيرا” الحب فرع المعرفه، علاقمندي نشانه شناخت است". هر چه شخصي را بيشتر بشناسيد ارادت و علاقتان نسبت به او بيشتر مي شود؛ پس اول دل سپردگي ايجاد مي شود و بعد سرسپردگي. به بيان ديگر دل سپردگي مقدمه سر سپردگي است.
معناي حجت نيز همين است يعني هر امامي شاخص و حجت عصر خويش مي باشد. امام زمان ما نيز شاخص و معيار زمان ماست و ما با آن حجت سنجيده مي شويم. بنابر اين ما به عنوان منتظر، اگر بتوانيم به خوبي امام را بشناسيم و رضايت او را كسب كنيم؛ مي توانيم بگوييم كه: سبك زندگيمان منتظرانه و همراه با اعتقاد مهدوي است.
نويسنده: ط. عليزاده