وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَماىَ مِنْ هذِهِ
و آن حضرت فرمود: اگر قدمهايم در اين لغزشگاهها استوار بماند
الْمَداحِضِ لَغَيَّرْتُ اَشْياءَ.
چيزهـايى را تغيير خواهـم داد.
|
موضوعات: "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد"
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَماىَ مِنْ هذِهِ و آن حضرت فرمود: اگر قدمهايم در اين لغزشگاهها استوار بماند الْمَداحِضِ لَغَيَّرْتُ اَشْياءَ. چيزهـايى را تغيير خواهـم داد.
وَ رَوِىَ اَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ رُفِعَ اِلَيْهِ رَجُلانِ سَرَقا مِنْ مالِ اللّهِ: روايت شده: دو مرد را به حضورش آوردند كه از بيت المال دزدى كرده بودند: اَحَدُهُما عَبْدٌ مِنْ مالِ اللّهِ، وَ الاْخَرُ مِنْ عُرُوضِ النّاسِ. فَقالَ: يكى از آن دو نفر بنده اى بود از بيت المال، و آن ديگرى غلام مردم. فرمود: اَمّا هذا فَهُوَ مِنْ مالِ اللّهِ وَلا حَدَّ عَلَيْهِ، مالُ اللّهِ اَكَلَ بَعْضُهُ اين عبد از بيت المال است و او را حدّى نيست، مال خداوند برخى از آن برخى ديگر را بَعْضاً. وَ اَمَّا الاْخَرُ فَعَليْهِ الْحَدُّ. فَقَطَعَ يَدَهُ. خـورده. و امّا غلام را حدّ الهى مقرر است. پس دست او را بريـد.
وَ رُوِىَ اَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَبْنِ الْخَطّابِ فى اَيّامِهِ حَلْىُ الْكَعْبَةِ وَ كَثْرَتُهُ، گفته اند: در زمان حكومت عمر بن خطاب از زينت كعبه و فراوانى آن سخن به ميان آمد، فَقالَ قَوْمٌ: لَوْ اَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمينَ كانَ اَعْظَمَ لِلاَْجْرِ، گروهى پيشنهاد كردند اگر آن را بفروشى و ارتش مسلمانان را تجهيز كنى ثوابش بيشتر است، وَ ما تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْىِ؟! فَهَمَّ عُمَرُ بِذلِكَ، وَ سَاَلَ عَنْهُ كعبه را به زينت چكار؟ عمر به اين مسأله تصميم گرفت، و از اَميرَالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ فَقالَ: [ اميرالمؤمنين عليه السّلام پرسيد، حضرت فرمود: اِنَّ القُرْآنَ اُنْزِلَ عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الاَْمْوالُ قرآن بر پيامبر صلّى اللّه عليه وآله نازل شد و اموال اَرْبَعَةٌ: اَمْوالُ الْمُسْلِمينَ فَقَسَّمَها بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِى چهار نوع بود: اموال مسلمانان كه آن را ميان ارث بران بر اساس قرآن الْفَرائِضِ. وَالْفَىْءُ فَقَسَّمَهُ عَلى مُسْتَحِقّيهِ. وَالْخُمُسُ تقسيم كرد. و غنيمت جنگى كه آن را بر مستحقان قسمت فرمود. و خمس كه فَوَضَعَهُ اللّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ. وَالصَّدَقاتُ فَجَعَلَهَا اللّهُ حَيْثُ خداوند آن را در جايى كه بايد قرار داد. و صدقات كه خداوند آن را در مصرفهاى معيّنش جَعَلَها. وَ كانَ حَلْىُ الْكَعْبَةِ فيها يَوْمَئِذ، فَتَرَكَهُ اللّهُ عَلى مقرر فرمود. در آن روز كعبه را زيور و زينت بود، و خداوند آن را به صورتى كه بود حالِهِ، وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْياناً، وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ مَكاناً، فَاَقِرَّهُ گذاشت، البته از روى فراموشى رها نكرد، و جايش بر خدا پنهان نبود، حَيْـثُ اَقَـرَّهُ اللّـهُ وَ رَسُـولُـهُ. تو هم آن را همان جا كه رسول خدا قرار داده اند بر جاى خود بگذار. [ فَقالَ لَهُ عُمَرُ: لَوْلاكَ لاَفْتَضَحْنا. وَ تَرَكَ الْحَلْىَ بِحالِهِ.] عمر گفت: اگر تو نبودى ما رسوا مى شديم. و زينت كعبه را به حال خود گذاشت.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: النّاسُ فِى الدُّنْيا عامِلانِ: عامِلٌ عَمِلَ و آن حضرت فرمود: مردم در دنيا از جهت عمل دو عاملند: عاملى كه فِى الدُّنْيا لِلدُّنْيا، قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْياهُ عَنْ آخِرَتِهِ، يَخْشى عَلى در دنيا براى دنيا كار كند، كه او را دنيايش از آخرتش بازدارد، او بر تهيدستى مَنْ يَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلى نَفْسِهِ، فَيُفْنى عُمُرَهُ فى مَنْفَعَةِ بازماندگانش مى ترسد و بر تنگدستى خود ايمن است، از اين رو عمرش را براى سود ديگران غَيْرِهِ. وَ عامِلٌ عَمِلَ فِى الدُّنْيا لِما بَعْدَها، فَجاءَهُ الَّذى لَهُ از دست مى دهد. و عاملى كه در دنيا براى بعد از دنيا عمل مى كند، و بى آنكه خود را به زحمت مِنَ الدُّنْيا بِغَيْرِ عَمَل، فَاَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً، وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ اندازد بهره او از دنيا به او مى رسد، بنابراين هر دو نصيب را به دست آورده، و هر دو دنيا را جَميعاً، فَاَصْبَحَ وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ لا يَسْاَلُ اللّهَ حاجَةً مالك شده، و نزد خداوند آبرومند گشته، حاجتى را از خدا نخواهد فَيَمْـنَعَـهُ. كه روا نگردد .
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اَحْبِبْ حَبيبَكَ هَوْناًمّا، عَسى اَنْ و آن حضرت فرمود: دوستت را به اندازه دوست دار شايد يَكُونَ بَغيضَكَ يَوْماًمّا، وَ اَبْغِضْ بَغيضَكَ هَوْناً مّا،عَسى اَنْ روزى دشمنت شود، و دشمنت را به اندازه دشمن دار شايد يَكُونَ حَبيبَكَ يَوْماًمّا. روزى دوسـتـت گــردد .
و آن حضرت فرمود: فرزند آدم! غم روزى را كه نيامده بر لَمْ يَأْتِكَ عَلى يَوْمِكَ الَّذى قَدْ اَتاكَ، فَاِنَّهُ اِنْ يَكُ مِنْ عُمُرِكَ روزى كه در آن هستى بار مكن، اگر روز نيامده از عمرت باشد يَأْتِ اللّهُ فيهِ بِرِزْقِكَ. خداوند روزيت را مى رساند.
وَ سَاَلَهُ رَجُلٌ اَنْ يُعَرِّفَهُ مَا الاْيمانُ. فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اِذا كانَ الْغَدُ مردى از حضرت خواست كه ايمان را به او بشناساند. آن حضرت فرمود: فردا فَأْتِنى حَتّى اُخْبِرَكَ عَلى اَسْماع ِ النّاسِ، فَاِنْ نَسيتَ بيا تا در برابر مردم بگويم، تا اگر گفته ام را از ياد بردى مَقالَتى حَفِظَها عَلَيْكَ غَيْرُكَ، فَاِنَّ الْكَلامَ كَالشّارِدَةِ، يَنْقُفُها ديگرى حفظ كند، چه اينكه سخن مانند شكار رمنده است، يكى آن را هـذا، وَ يُخْطِئُها هذا. مى ربايد، و ديگرى از دست مى دهد. [ وَ قَدْ ذَكَرْنا ما اَجابَهُ بِهِ فيما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ، وَ هُوَ قَوْلُهُ: پاسخ امام را در گذشته از همين حكمت ها در سايه گفتار حضرت: الاْيْمانُ عَلى اَرْبَع ِ شُعَب.] ايمان را چهار شعبه است نقل كرديم
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اِنَّ كَلامَ الْحُكَماءِ اِذا كانَ صَواباً كانَ دَواءً، و آن حضرت فرمود: سخن حكيمان اگر درست باشد دوا، وَ اِذا كانَ خَطَأً كانَ داءً. و اگـر خطـا باشـد درد اسـت.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اَحْسِنُوا فى عَقِبِ غَيْرِكُمْ، تُحْفَظُوا و آن حضرت فرمود: به بازماندگان مردم احسان كنيد، تا پاس بازماندگان فى عَقِبِكُمْ. شـما را بـدارند.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: صاحِبُ السُّلْطانِ كَراكِبِ الاَْسَدِ، و آن حضرت فرمود: نديم شاه چون شير سوار است، يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ. مقامش را حسرت خورند و او به موقعيّت خطرناك خود آگاه تر است.
|