وَ مِنْ خَبَرِ ضِرارِ بْنِ ضَمْرَةَ الضِّبابِىِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلى مُعاوِيَةَ وَ مَسْاَلَتِهِ]
از خبر ضِرار پسر ضَمره ضِبابى است وقتى بر معاويه وارد شد
و معاويه لَهُ عَنْ اَميرِالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلامُ، قالَ: فَاَشْهَدُ لَقَدْ رَاَيْتُهُ فى بَعْضِ
در رابطه با اميرالمؤمنين عليه السلام از او پرسيد، ضرار گفت: شهادت مى دهم كه او را در بعضى از
مَواقِفِهِ وَ قَدْ اَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ، وَ هُوَ قائِمٌ فى مِحْرابِهِ،
مواقف ديدم به وقتى كه شب پرده هاى خود را فروافكنده بود، و او در محرابش به عبادت ايستاده،
قابِضٌ عَلى لِحْيَتِهِ، يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّليمِ، وَ يَبْكى
و محاسنش را به دست گرفته وچون شخص مارگزيده به خود مى پيچيد، و مانند انسان
>بُكاءَ الْحَـزينِ، وَ يَقُـولُ:
غمگين گريه مى كرد و مى گفت:
يا دُنْيا، يا دُنْيا، اِلَيْكِ عَنّى، اَ بى تَعَرَّضْتِ؟! اَمْ اِلَىَّ
اى دنيا، اى دنيا، از من دورى گزين، خود را به من عرضه مى كنى؟! يا آرزومندم
تَشَوَّقْتِ؟! لا حانَ حينُكِ، هَيْهاتَ! غُرّى غَيْرى، لاحاجَةَ
شده اى؟! زمان وصالت نزديك مباد، هرگز! غير مرا فريب ده، كه مرا به تو
لى فيكِ، قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاثاً لارَجْعَةَ فيها. فَعَيْشُكِ قَصيرٌ،
وَنيازى نيست، تو را سه طلاقه كرده ام كه آن را بازگشتى نيست. زندگيت كوتاه،
خَطَرُكِ يَسيرٌ، وَ اَمَلُكِ حَقيرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ، وَ طُولِ
بزرگيت اندك، و مرادت كوچك است. آه از كمى زاد، و درازى
الطَّريقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظيمِ الْمَوْرِدِ!
راه ، و دورى ســفر ، و عظمــت قيـامـت!