… شما باور می کنید که من و امثال من، تا سنین مثلاً بیست و چند سالگی، دولتهایی را که بر سرِ کار بودند، اصلاً نمی شناختیم که چه کسانی هستند؟! حالا شما در این مملکت کسی را می شناسید که نداند وزیر آموزش و پرورش کیست؟ وزیر اقتصاد و دارایی کیست؟ یا مثلاً رئیس جمهور را کسی نشناسد؟ در اقصی نقاط کشور هم همه اطلاع دارند. آن زمان، همه قشرها- از جمله جوانان- اصلاً به کل از مسائل سیاسی غافل بودند.
بیشترین سرگرمی جوانان، به مسائل روزمره بود. بعضی در غم نان، مشغول کار سخت بودند، برای این که یک لقمه نان گیر بیاورند و بخورند، که آن هم البته مقداری از درآمدشان صرف خوردن نمی شد؛ صرف کارهای حاشیه ای می شد.
شما اگر این کتاب هایی را که در دوره جوانی ما درباره آمریکای لاتین و آفریقا نوشته شده است، خوانده باشید- مثل کتابهای«فرانتس فانون» و کسانی دیگر که آن زمانها کتاب می نوشتند و امروز هم کتابهایشان به اعتبار خودشان باقی است- در می یابید که وضع ما هم همین طور بود. در مورد ایران کسی جرأت نمی کرد بنویسد؛ اما در مورد مثلاً آفریقا یا شیلی یا مکزیک راحت می نوشتند.
من با خواندن این کتابها می دیدم که عیناً وضع ما همین گونه است. یعنی آن جوان کارگر هم بعد از آن که کار سخت می کرد و یک شاهی، صَنّار گیر می آورد، نصف این پول صرف عیّاشی و ولگردی و هرزه گری و این طور چیزها می شد. اینها همان چیزی بود که ما در آن کتابها می خواندیم و می دیدیم که در واقعیّت جامعه خودمان هم همین طور است. انصافاً خیلی بد بود. محیط جوانی، محیط خوبی نبود. البته در داخل دل جوانان و محیط جوان، طور دیگری بود؛ چون جوان اساساً اهل نشاط و امید و هیجان و اینهاست.
بیانات در دیدار صمیمانه با جوانان به مناسبت هفته جوان1377/2/7
خاطره ای از مقام معظم رهبری(مدظله العالی) از ایام جوانی