خاطراتی از دفاع مقدس *سقای تشنه کام*
		
		
خاطراتی از دفاع مقدس *سقای تشنه کام*
در واحدی که خدمت می کردیم، برادر سقایی بود که حدود پنجاه سال سن داشت. در عملیات والفجر 10 با آن که خود به شدت تشنه بود، آب نمی نوشید و آب را در شرایط سخت کارزار با تلاش فراوان به تشنه کامان می رساند. او در آن عملیات، با لبهای تشنه، شاهد شهادت را در آغوش کشید.
 اذان صبح: 
 طلوع آفتاب: 
 اذان ظهر: 
 غروب آفتاب: 
 اذان مغرب: 
 نیمه شب شرعی: 