امام هادی علیه السلام در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام«صریا» (صریا روستایی است به فاصله سه مایل از مدینه که توسط امام کاظم علیه السلام تأسیس شده است به دنیا آمد.
پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیه السلام و مادرش بانوی گرامی«سمانه مغربیه» است که زنی بافضیلت، شب زنده دار و باتقوا بود. آن حضرت در سال 220ه.ق در 8 سالگی، پس از شهادت پدر گرامی اش به امامت رسید. امام علی النقی علیه السلام در طول 33 سال امامت خویش، با چند تن از خلفای عباسی هم عصر بود؛ که به ترتیب عبارتند از:
1- معتصم، برادر مأمون(217-227) 2- واثق، پسر معتصم(227-232) 3- متوکل، برادر واثق(232-248( 4- منتصر، پسر متوکل(6 ماه) 5- مستعین، پسر عموی منتصر(248-252) 6- معتز، پسر دیگر متوکل(252-255)
زیارت جامعه یا منشور امامت:
امام هادی علیه السلام علاوه بر زیارت غدیر، برای تبیین جایگاه امامت و مشخص شدن منزلت پیشوایان معصوم علیهم السلام یکی از آثار ماندگار خویش را به نام زیارت«جامعه کبیره» که یک دوره امام شناسی جامع و کامل می باشد، به شیفتگان معارف اهل بیت علیهم السلام عرضه نموده است. به گفته علامه مجلسی، این زیارت از نظر سند صحیح و از جهت محتوا فراگیرترین زیارت ها نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام می باشد و در مقایسه با دیگر زیارت ها از فصاحت لفظ و بلاغت معنی و شأن و منزلت والایی برخوردار است.(هدیه الزائرین، ج99، ص144)
مبارزه با اندیشه های انحرافی:
برخورد با غلات(تندرو ها):
گفتارها و نامه ها: در مورد عقاید باطل و انحرافی این گروه یکی از یاران امام هادی علیه السلام به آن حضرت نامه نوشته و اعتقادات علی بن حسکه را شرح داد خلاصه نامه چنین است:«فدایت گردم ای آقا و سرور من! علی بن حسکه معتقد است تو ولی او و همان خدای قدیم هستی، و خود را پیامبری می داند که از جانب شما مأموریت یافته مردم را به سوی شما دعوت کند.» آن حضرت پاسخ می دهد:«ابن حسکه دروغ گفته است. من او را در شمار دوستان خود نمی دانم… به خدا سوگند، خداوند محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پیامبران پیش از او را جز به آئین یکتا پرستی و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است. محمد صلی الله علیه و آله و سلم تنها به خدای یکتای بی شریک دعوت کرده است و ما جانشینان او نیز، بندگان خدائیم و به او شرک نمی ورزیم. در صورت اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته و چنانچه از فرمانش سرپیچی کنیم، عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجّتی بر خداوند نداریم و خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از کسی که این سخنان را به زبان آورده بیزاری جسته، به خدا پناه می برم- خدا آنان را لعنت کند- شما نیز از آنان دوری کنید و آنان را در تنگنا قرار داده و تکذیبشان کنید؛ و اگر به یکی از این افراد دسترسی پیدا کردید سرش را با سنگ بشکنید.»(بحارالانوار، ج 25، ص317؛ رجال کشی، ص518)