✅در این لحظه، مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و نزد امام علی(ع) آوردند، در حالی که مردم با دیدنش او را لعنت می کردند.
وقتی نگاه أميرالمؤمنين(ع) به آن ملعون افتاد، فرمود :
ای ابن ملجم! جنایتی بزرگ کردی!
آیا من برایت بد امامی بودم؟
آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟
با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی ترین اشقیاء!(۱)
سپس ام كلثوم(س) خود را بر مسجد رساند و خطاب به ابن ملجم گفت :
اى دشمن خدا! أمير مؤمنان را كشتى؟
آن ملعون گفت :
جز اين نيست كه پدر تو را كشته ام! (نه أمير مؤمنان را)!
ام کلثوم فرمود :
اى دشمن خدا! اميد آن دارم كه باكى بر ایشان نباشد و بهبودى يابد!
ابن ملجم گفت :
?《وَاللهِ! لَقَدِ اشتَرَیتُهُ بِأَلفٍ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ، ولَو کانَت هذِهِ الضَّربَهُ عَلی جَمیعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِیَ مِنهُم أحَدٌ》
♦️به خدا سوگند! آن شمشیر را به هزار درهم خریدم و با هزار درهم نیز آن را زهرآگین ساختم و چنان ضربتى را با آن، به او زدم كه اگر آن ضربه، بر اهل شهر زده می شد، همه هلاك می شدند!(۲)
سپس ملعون را از نزد آن حضرت(ع) بيرون بردند و به زندان افکندند.
سپس مردم نزد امام علی(ع) آمده و عرض كردند :
اى أمير المؤمنين! در باره اين دشمن خدا دستورى فرما که باعث این مصیبت و تباهی اسلام شده است!
امام علی(ع) در مورد ابن ملجم به حسنین(علیها السلام) سفارش کرد و فرمود :
?《احْبِسُوا هَذَا الْأَسِيرَ وَ أَطْعِمُوهُ وَ اسْقُوهُ وَ أَحْسِنُوا إِسَارَهُ فَإِنْ عِشْتُ فَأَنَا أَوْلَى بِمَا صَنَعَ فِيَّ إِنْ شِئْتُ اسْتَقَدْتُ وَ إِنْ شِئْتُ صَالَحْتُ وَ إِنْ مِتُّ فَذَلِكَ إِلَيْكُمْ》
♦️این اسیر را زندانی کنید و آب و خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید.
اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو می کنم یا قصاص، و اگر مُردم، قصاص آن را بر شما محول می کنم.(۳)
و در روایتی دیگر در این باره آمده است که امام(ع) فرمود :
?《أَلَا! لَا يُقْتَلَنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي! انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا يُمَثَّلْ بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ》
♦️بدانید که غیر از قاتلم، کسی را نکشید!
بنگرید که اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید (ضربتی در مقابل ضربتی!) و دست و پا و دیگر اندام او را نبرید و او را مُثله نکنید که از رسول اکرم(ص) شنیده ام که حتی از مُثله کردن سگ هار نیز بر حذر می داشت.(۴)
وقتی فرزندان امام علی(ع) از دفن ایشان فارغ شدند، امام حسن(ع) دستور داد ابن ملجم را بياورند، پس او را آوردند.
سپس خطاب به آن ملعون فرمود :
?《قَتَلْتَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ أَعْظَمْتَ الْفَسَادَ فِي الدِّينِ! ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَضُرِبَتْ عُنُقُهُ [فَاُحْرِقَ بِالنَّارِ]》
♦️اى دشمن خدا! اميرمؤمنان(ع) را كُشتى و تباهى بزرگی، در دين کردی!
سپس امام(ع) دستور داد گردنش را زدند و بدن نحسش نیز سوزانده شد.(۵)
?منابع :
۱_۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۱
۳)قرب الاسناد حمیری، ص۱۴۳
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۵۶
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۲