عوامل افزايش سن ازدواج
کارشناسان امور اجتماعي عوامل زيادي براي افزايش سن ازدواج عنوان کرده اند که ما در اين جا اين عوامل را در سه بخش عمده، مطرح مي کنيم:
الف) عوامل اجتماعي
زندگي اجتماعي گرچه يکي از ضروريات حيات انسان است، به طوري که بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگي نيست. اما با اين حال، اگر در برنامه ريزي و سياست اداره جامعه، دقت کافي نشود، مشکلات زياد به وجود مي آيد. يکي از عوامل افزايش سن ازدواج به مسائل اجتماعي بر مي گردد که در ذيل به چهار عامل آن اشاره مي شود.
1ـ افزايش جرايم و آسيب هاي اجتماعي
بالا رفتن جرايم و آسيب هاي اجتماعي مانند: اعتياد، بي بند و باري، همسر آزاري، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافيان و مانند آن نه تنها موجب از هم پاشيدگي خانواده ها شده است. بلکه باعث سلب اعتماد جوانان از ازدواج گرديده و سبب شده است که جوان امروز به ازدواج به عنوان عامل خوشبختي، نگاه نکند و سرنوشت خود را از کساني که در دام اين آسيب ها گرفتار شده اند، تشبيه کند.
طولاني بودن مدت تحصيلات دانشگاه و افزايش نسبت دختران به پسران (که طبق بعضي آمارها تنها 35/43 درصد کساني که در کنکور شرکت مي کنند، پسر هستند)[1]، سبب شد اولاً، اغلب پسران و دختران تا پايان تحصيلات و بعد هم تا به دست آوردن شغل، از ازدواج سرباز زنند؛ و ثانياً دختران به علت داشتن تحصيلات دانشگاهي حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند و درصد بالايي از آنان بدون همسر بمانند، يا به ازدواج ناخواسته تن بدهند؛ چنان که امروز شاهد اين معضل هستيم.
3ـ عدم توازن جمعيت پسران و دختران آماده ازدواج در ايران
بنابر برخي آمارها، جمعيت دختران در شرف ازدواج، يک ميليون و ششصد هزار نفر بيش از پسران آماده ازدواج است و اين خود سبب مي شود پسران در ازدواج رقابت نکنند و در نتيجه عجله اي نداشته باشند.[2]
4ـ به هم خوردن توازن دختر و پسر در روستاها
طبق آمارها، به علت مهاجرت پسران به شهرها براي جستجوي کار، جمعيت دختران روستايي آماده ازدواج دو برابر گذشته است.
ب) عوامل اقتصادي
يکي از عمده ترين دلايل تأخير ازدواج از نظر جوانان، عوامل اقتصادي است. در يک گفتگوي ساده و خودماني با جوانان، خصوصاً پسران، مي توان به آساني فهميد که علت نداشتن تمايل به ازدواج در اکثر آن ها برخوردار نبودن از شغل، مسکن و تهيه لوازم و ضروريات زندگي و جشن ازدواج است. در اين بين خانواده هاي دختران هم مشکل تهيه جهيزيه را سد بزرگي براي ازدواج دخترانشان مي دانند، خصوصاً خانواده هايي که چند دختر با فاصله هاي سني کم، دارند.
بنابراين عدم توان اقتصادي کافي، انگيزه ازدواج جوانان را پايين مي آورد و اجازه نمي دهد آنان در سن پايين ازدواج کنند. اما گاهي داشتن شغل مانع ازدواج مي شود و آن در صورتي است که دختران شاغل شوند. بسياري از دختراني که شغلي براي خود دست و پا مي کنند و مشغول به کار مي شوند، رغبت خود را نسبت به ازدواج از دست مي دهند. دلايلي که باعث کاهش ميل آن ها به ازدواج مي شود عبارت است از:
1 دختران وقتي شاغل مي شوند، توان اقتصادي شان بالا مي رود و به استقلال اقتصادي مي رسند. از آنجايي که يکي از انگيزه هاي دختران براي ازدواج، نياز اقتصادي است و از مجرد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند، با رسيدن به استقلال اقتصادي اين انگيزه در آن ها از بين مي رود و در نتيجه بسياري از آنان رغبت چنداني به ازدواج ندارند. بنابر اين دختراني که به ازدواج به عنوان يک تکيه گاه اقتصادي خوبي برسند، دليلي براي ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نمي کنند. چنان که وجود اين عامل در زنان بيوه نيز بزرگترين مانع را براي تن دادن آن ها به ازدواج مجدد ايجاد مي کند.
2ـ داشتن شغل از اين جهت که هم منبع اقتصادي است و هم سرگرمي خوبي است که مي تواند در انسان نشاط و شادي به وجود آورد، جايگاه خاصي در بين دختران دارد. گاهي علاقه به شغل در دختران چنان زياد مي شود که به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمي کنند و خواستگاران را به بهانه هاي مختلف رد مي کنند. بنابر اين شاغل شدن دختران يکي ديگر از انگيزه هاي ازدواج آنان که رها شدن از تنهايي و انس گرفتن به همسر است را ضعيف مي کند و جانشين مناسبي براي ازدواج، نزد آن ها محسوب مي شود.
3. دختري که شاغل است، معمولاً خواستگاران بيشتري نسبت به ساير دختران دارد. به همين خاطر از تأخير انداختن ازدواج واهمه اي ندارد، زيرا شانس خود را براي ازدواج، حتي اگر سن او هم افزايش پيدا کند، زياد مي بيند.
بنابراين شاغل شدن دختر (بر عکس شاغل شدن پسر که سبب زياد شدن انگيزه به ازدواج است) انگيزه او را نسبت به ازدواج کاهش مي دهد. اين عامل امروزه در کشورهاي غربي تأثير چشم گيري در کاهش رغبت دختران به ازدواج داشته و حتي بسياري از دختران و زنان غربي به خاطر همين عامل، تا آخر عمر مجرد مي مانند که خود مي تواند سبب به وجود آمدن بسياري از مشکلات اجتماعي و اخلاقي شود. در کشور ما نيز تأثير شغل دختران در تأخير ازدواج، گرچه مانند جوامع غربي نيست، ولي کما بيش ديده مي شود و خطر گسترده تر شدن آن وجود دارد.
ج) عوامل فرهنگي
گرچه کشور ما از فرهنگ غني و کامل اسلامي برخوردار است، ولي به دلايلي چون نفوذ فرهنگ بيگانه و مانند آن، اين فرهنگ کم رنگ شده و سفارش هاي اکيد اسلام به تعجيل در ازدواج و کراهت از تأخير آن، تا حدودي بين جوانان به فراموشي سپرده شده است. جوان ايراني که در گذشته مهم ترين برنامه او دراولين فرصت ازدواج و تشکيل زندگي بود، امروزه ديگر چنين عقيده اي ندارد و حتي برخي زمان ازدواج را مخصوص ميان سالي مي دانند، و اين احتمال وجود دارد که اين فرهنگ مخرّب، گستره و فراگير شود.
به هر حال عوامل فرهنگي را مي توان از سه جهت در تأخير ازدواج مؤثر دانست.
1ـ منسوخ شدن ارزش هاي معنوي
منسوخ شدن ارزش هاي معنوي و جايگزين شدن ارزش هاي مادي، سبب شده بسياري از جوانان به همه چيز، از جمله ازدواج، رنگ و لعاب مادي بدهند و به جاي اين که کسب فضايل انساني را هدف خود قرار دهند و ازدواج را عاملي براي نزديک تر شدن به خدا و کامل شدن ايمان بدانند، در جمع مال دنيا و نماياندن ظواهر فريبنده زندگي مادي، مسابقه مي گذارند. اين طرز تفکر همه چيز از جمله ازدواج را تحت تأثير قرار مي دهد. اما جواني که دغدغه اصلي اش حفظ و کامل شدن ايمانش است، چون ازدواج را ايجاد کننده نسيمي از ايمان مي داند، تمام امکانات خود را براي به دست آوردن آن بسيج مي کند.
2ـ آرمان گرا بودن جوانان
بعضي از جوانان امروزي، به علت خامي و نپختگي که هيچ تناسبي با زندگي پيچيده کنوني ندارد و نيز به علت عدم اعتماد به تجربه هاي والدين و قديمي دانستن آن ها، از واقعيت زندگي بي اطلاع مانده اند و در نتيجه نمي توانند. درباره موضوعي چون ازدواج، واقع گرا باشند، بلکه آرماني فکر مي کنند و در عالم خيال پرواز مي کنند اين طرز تفکر، يکي از دو پيامد منفي زير را دارد؛ يا ازدواج نمي کنند و منتظر همسري آرماني هستند و يا ازدواجشان مبتني بر احساسات است که نتيجه آن شکست و سرخورده شدن از ازدواج است.
براي مبارزه با معضل اجتماعي افزايش سن ازدواج، راه حل هاي زيادي وجود دارد که کمابيش از گذشته مطرح بوده و فراروي مسئولان و متصديان کشور قرار داشته است. به نظر مي رسد ديگر زمان دادن راه حل تمام شده و بايد در مسير عملي ساختن اين راه حل ها قدم برداشت. تنها راه رهايي از اين مشکل آن است که ملت و دولت دست به دست هم دهند و با برنامه ريزي هاي کلان فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، براي رفع اين مشکل بزرگ تلاش کنند. شايد نقطه آغازين و در عين حال بسيار مهم حل مشکل اين باشد که ابتدا سعي کنيم تفکر و شناخت جوانان را عوض کنيم و آنان را از مادي گرايي و سطحي نگري، به معنويت و توجه به خدا و دين باوري، سوق دهيم. حال با توجه به عوامل افزايش سن ازدواج که در ابتداي مقاله بررسي شد،
[1] . روزنامه کيهان، تاريخ 17 تا 19/4/80.
[2] . روزنامه هاي 21 آبان 1382.
عباس رجبي- عوامل افزايش سن ازدواج و راهبردهاي کاهش آن، ص 41
اندیشه قم