نفوذ
نفوذ يك شيوه مؤثر و كمهزينه براي وصول به هدف است؛ یعنی مصادرهي مناصب، شخصيتها و امكانات دروني یک نظام براي مقابله با آن كه اگر با برنامهريزي و در قالب سناريوهاي از پيش طراحي شده به اجرا درآيد، ضمن نداشتن يا پايين بودن هزينه ميتواند اثربخشي لازم را داشته و عامل نفوذي و يا عامل هدايتكننده و حامي وي را به موفقيت برساند.
پديده نفوذ، انحراف نظام از اهداف و ارزشهاي حياتي را با بهكارگيري مناصب و جايگاه كليدي نظام و يا تأثيرگذاري بر شخصيتها و جريانات سياسي داراي پستها و مناصب كليدي، دنبال ميكند.
انواع نفوذ
با توجه به وابستگي عناصر نفوذي به دشمن يا برخورداري آن از انديشهها و ادعا و اهداف مستقل ميتوان نفوذ را به سه نوع اساسي تقسيم نمود كه عبارتاند از:
1. نفوذ وابستهي متعهد: در اين نوع نفوذ، عوامل نفوذي ضمن وابستگي شديد فكري به يك مكتب يا انديشهي سامانيافته در خارج از كشور و عمدتاً قدرتهاي جهاني يا منطقهاي تلاش ميكند خود را بر نظام سياسي از طريق شيوههايي مثل جاسوسي، ترور و خرابكاري تحميل و قدرت را به سمت اهداف منابع آن مكتب يا قدرت بيگانه سوق دهد. مثال روشن اين نفوذ حزب توده در اول انقلاب يا جريان سلفي-وهابي در برخي مناطق خاص كشور در شرايط فعلي است. در اين نوع نفوذ حامي خارجي قابلشناسايي است.
2. نفوذ مستقل متأثر يا التقاطيها: اين نوع نفوذ كه خطرناكتر از نوع قبلي است، گرچه تحتتأثير يك تفكر، انديشه يا مكتب خارجي است، اما چون عناصر نفوذي تحتتأثير جاذبههاي آن فكر يا مكتب، تمام يا بخشهايي از آن را قبول كرده، بدون گرفتن دستور مستقيم تلاش مينمايد با استفاده از آزاديها و خلاءهاي امنيتي و بصيرتي، به كنار زدن اهداف و ارزش حياتي نظام اقدام و اهداف و ارزشهاي متعلق به مكاتب و انديشههاي وارداتي را پياده نمايد. هرچند در اين نفوذ عوامل اصلي كه مناصب و پستهاي كليدي را به دست گرفتهاند، خودانگيزه و رغبتي براي جاسوسي و پيروي به نفع قدرت خارجي حامي آن مكتب را ندارند، اما در ارتباطگيري با حاميان فكري خود و تلاش براي ورود آنان به قدرت، تسهيلات جاسوسي جداي از تشكيلات خود و توسط تشكيلات موازي همفكر يا همسوي خويش را فراهم ميآورند. مصداق اين نوع نفوذ نهضت آزادي و جريان مدعي اصلاحطلبي است كه تحتتأثير آموزههاي ليبراليستي و غربي و با استفاده از خلاءهاي اطلاعاتي و حتي شيوههاي انتخاباتي و پارلماني به درون نظام نفوذ و منصبهاي كليدي را به خود اختصاص داده و يا شخصتهاي بلندپايه را به همراهي با خود قانع ساختهاند.
3. نفوذ مستقل انحرافي: اين نوع نفوذ متعلق به اشخاص يا گروهها و باندهايي است كه تحتتأثير برداشتهاي ناقص و شخصي از يك انديشهي سالم و صحيح و يا انگيزهی كسب و توسعهي قدرت در حالي كه صلاحيت يا ابزار لازم را ندارند، پديد ميآيد. عوامل نفوذي كه قصد تغيير مسير حاكميت را در راستاي اهداف فكري و سياسي خود دارد، با تظاهر به قبول آرمانها و اهداف يك جريان و حزب سياسي برخوردار از توان رقابتي براي كسب قدرت و يا نزديك شدن به شخصيتهاي بلندپايه و متنفذ به پيگيري اهداف خويش ميپردازد. در اين نوع نفوذ پاي نفاق و دورويي در ميان است كه با فريب يك جريان سياسي و يا شخصيت بلند پايه تلاش ميكند قدرت را به دست گرفته و به جاي مقابله با نظام سياسي از بيرون به مصاردهي اركان قدرت و بهكارگيري آن براي نيل به اهداف خويش بپردازد. اين باندها كه براي خويش رسالت انقلابي و حتي جهاني قائل هستند می کوشیدند در پوشش جريان انقلابي يا اصولگرا به بدنهي قدرت نفوذ کنند و با جلب حمايت شخصيتهاي نظام ( حتي اگر بتواند مصادرهي آنان به نفع خويش به معنای پيگيری اهداف انقلاب و کشور باشد)، و حتي امكانات دولتي ( با توجيه ضرورت فراهم آوردن امكانات براي نيل به آن اهداف، به مثابهی يك رسالت مكتبي يا انقلابي)، به اهداف خود نزدیک شوند.
ماهنامه تحليلي هدايت ويژه هاديان بسيج/شماره116