فلسفه نماز از منظر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید:
وَ الصَّلاهَ تَنزِیهاً لَکُم عَنِ الکِبر؛ و خداوند نماز را برای شما قرار داد تا شما را از کبر پاک نماید.
|
فلسفه نماز از منظر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید: وَ الصَّلاهَ تَنزِیهاً لَکُم عَنِ الکِبر؛ و خداوند نماز را برای شما قرار داد تا شما را از کبر پاک نماید.
شرح حدیث از مقام معظم رهبری(مدظله العالی) سه رفیق! قال علی علیه السلام: إنَّ لِلمَرءِ المسلمِ ثلاثهُ أخِلّاءَ: فَخَلِیلٌ یقولُ لَهُ: أنا مَعکَ حیّا و مَیِّتا و هُو عَمَلُهُ، و خلیلٌ یقولُ لَهُ: أنا مَعَکَ حتِی تَموتَ و هُو مالُهُ، فإذا ماتَ صارَ لِلوَرَثَهِ، و خلیلٌ یقولُ لَهُ: أنا معکَ إلی بابِ قَبرِکَ ثُمّ اُخَلِّیکَ و هُو وَلَدُهُ. (امالی، ص170) شما سه رفیق دارید، بعضی از این رفیقها، رفیق دائمی اند و بعضی ها نیمه راهند. یک رفیق به شما می گوید که من در حیات و ممات در کنار تو هستم؛ این رفیق کیست؟ این رفیق عمل شماست. عمل خوب هم در دنیا به درد شما می خورد و هم در آخرت. رفیق دیگر که این رفیق نیمه راه است، می گوید من تا هنگام مرگ با شما هستم. وقتی مُردی از تو جدا می شوم این مال شماست. این مال تا زنده اید اگر تلف نشود با شماست بعد که از دنیا رفتید این اموال مال ورثه شماست، به شما هیچ ربطی ندارد. رفیق دیگر از این قبلی یک قدری بهتر است، تا هنگام مرگ رفیق نیست، تا ورودی قبر رفیق شماست، از آنجا به بعد از ما جدا می شود؛ این فرزندان و کسان انسانند که اینها هم در دنیا با انسان دوستند، همراهند، اما بعد از مرگ فقط تا ورودیِ قبر با ما هستند و از آنجا به بعد ما را تنها می گذارند، ماییم و عملمان…. آنچه به درد من و شما می خورد عمل است. که اِنَّ خیرَ الزادَ التَقوی. ابتدای درس خارج مورخ 93/9/18
خاطراتی از دفاع مقدس *مُزد عشق* علیرضا اللّهیاری جزو اوّلین نیروهای سپاه همدان بود که با شروع جنگ تحمیلی عازم سر پل ذهاب شد. او در پاسگاه تیله کوه مجروح گشت و به اسارت دشمن در آمد. در پی توهین سربازان دشمن به امام و انقلاب، اللهیاری با فریاد«الله اکبر، خمینی رهبر» خشم آنها را شعله ور ساخت. وی در تاریخ 13/7/1359 زیر شکنجه آن ددمنشان به مقام رفیع شهادت نائل گردید. منبع: ماهنامه مبلغان/ شماره107
بهترین جوانان! داشتن ثروت و مال هم گرفتاری است. دارایی گرفتاری است. در روز قیامت انسان قدم از قدم برنمی دارد، مگر این که باید جواب چند سؤال را بدهد. اول از عمر سؤال می کنند که آن را در چه راهی مصرف کردی؟ بعد از جوانی سؤال می کنند که آن را چگونه گذراندی؟ بعد از مال سؤال می کنند که آن را در چه راهی مصرف کردی؟ بعضی ها جوانی خود را به بدی و نااهلی سپری می کنند، پیر که می شوند به مسجد می آیند. در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار در حدیث داریم: بهترین جوان ها، آن جوانانی هستند که در سن جوانی خود را شبیه پیران می کنند. عبا و قبا و محاسن و اهل نماز شب و خمس بده هستند. منبع: در محضر مجتهدی، جلد دوم، ص246
خاطراتی از دفاع مقدس *خدا لعنتت کند! چرا توهین می کنی؟* شهید سید مرتضی آوینی احتمالاً زمستان سال 68 بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش می دادند که اجازه ی اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پُر بود از هنرمندان، فیلم سازان، نویسندگان و… در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بی ادبی می شد. من این را فهمیدم. لابد دیگران هم همین طور؛ ولی همه لال شده بودیم و دَم برنیاوردیم. با جهان بینی روشن فکری خودمان قضیه را حل کردیم که: طرف هنرمند بزرگی است و حتماً منظوری دارد و انتقادی بر فرهنگ مردم. اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند. داد زد: «خدا لعنتت کند! چرا توهین می کنی؟!» همه ی سرها به سویش برگشت. در ردیف های وسط بود، آقایی چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستی ام پرسیدم: «این آقا را می شناسی؟» گفت: «سید مرتضی آوینی است.» منبع: سیره ی شهدای دفاع مقدس7
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در صحیفه سجادیه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در دعای دوم صحیفه ی سجادیه، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را این گونه می ستاید:«وَ الحَمدُ لِلّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَینَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ دُونَ الأُمَمِ المَاضِیَهِ وَ القُرُونِ السَّالِفَهِ…؛ حمد و سپاس خداوندی را سزاست که با پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر ما منّت نهاد در حالی که بر امت های گذشته و اقوام پیشین چنین نعمتی را ارزانی نداشته بود.» «اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمینِکَ عَلَی وَحیِکَ، وَ نَجیبِکَ مِن خَلقِکَ، وَ صَفِیِّکَ مِن عِبادِکَ، إِمامِ الرَّحمَهِ، وَ قائِدِ الخَیرِ، وَ مِفتاحِ البَرَکَهِ، کَمَا نَصَبَ لِأَمرِکَ نَفسَهُ، وَ عَرَّضَ فِیکَ لِلمَکرُوهِ بَدَنَهُ، وَ کَاشَفَ فِی الدُّعاءِ إِلَیکَ حَامَّتَهُ…؛ پروردگارا، بر محمد امین وحی تو و بهترین از میان خلق تو و برگزیده از میان بندگانت درود فرست. او که پیشوای رحمت و پیشاهنگ نیکی و کلید برکت است. همچنان که او نفس خود را برای اجرای فرمانت به کار گرفت و بدنش را آماج حوادث ناگوار در راه تو قرار داد و در راه دعوت به سوی تو با خویشان خود آشکارا به ستیز برخاست.» «وَ هَاجَرَ إِلَی بِلَادِ الغُربَهِ، وَ مَحَلِّ النَّأیِ عَن مَوطِنِ رَحلِهِ، وَ مَوضِعِ رِجلِهِ، وَ مَسقَطِ رَأسِهِ، وَ مَأنَسِ نَفسِهِ، إِرادَهً مِنهُ لِإِعزازِ دِینِکَ، وَ استِنصَاراً عَلَی أَهلِ الکُفرِ بِکَ…؛ و{رسول گرامی ات} به شهرهای غربت و دور از وطن و قدمگاه و محل تولد و مأنوس ترین جایش هجرت کرد، و هدفش از هجرت، عزت بخشیدن به دین تو و یاری جستن علیه اهل کفر به تو بود.» «اللّهُمَّ فَارفَعهُ بِمَا کَدَحَ فِیکَ إِلَی الدَّرَجَهِ العُلیَا مِن جَنَّتِکَ؛ خداوندا! پس او را به پاس رنجهایی که در راه تو برد، به بالاترین درجه ی بهشت خود بالا بر.» ماهنامه مبلغان/ شماره82
پاسخ دندان شکن امام صادق علیه السلام منصور دوانیقی خلیفه مقتدر عباسی برای آن که حضرت صادق علیه السلام را به دربار بیاورد و از رفت و آند آن حضرت به نفع حکومت خود استفاده نماید، پیام فرستاد و چنین درخواست کرد: شما مصاحبت ما را برای موعظه و نصیحت پذیرا شوید! حضرت در پاسخ منصور و ردّ او فرمود:««مَن أَرادَ الدُّنیا فَلا یَنصَحُکَ وَ مَن اَرادَ الآخِرَهَ فَلا یَصحَبُکَ؛ کسی که هدفش{از معاشرت با تو} دنیا باشد، تو را نصیحت نمی کند و آن کس که هدفش آخرت باشد، با تو مصاحبت نمی کند.»
مبارزات سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمه زهرا سلام الله علیها در برابر جریاناتی که بعد از رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزه سیاسی زد و با سخنرانی های افشاگرانه و سرودن اشعاری به بیانِ ماهیت غاصبان خلافت و مصیبتهای وارده به وسیله ی آنها پرداخت. فضّه خادمِ آن حضرت نقل می کند که گریه ی فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز هشتم بیشتر شد و به سوی قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم حرکت کرد و گروهی نیز به همراه ایشان بودند. در آنجا حضرت چند بیت نوحه ای سرودند که در قسمتی از آن این چنین آمده: «لَو تَرَی المِنبَرَ الَّذِی کُنتَ تَعلُوهُ عَلاهُ الظَّلامُ بَعدَ الضِّیاءِ یا إلهی عَجِّل وَفاتی سَریعاً فَلَقَد تَنَغَّصَتِ الحَیاهُ یا مَولائِی؛ {پدر جان} اگر به منبری که بالای آن قرار می گرفتی، بنگری، {خواهی دید که} تاریکی بعد از روشنایی بر آن بالا رفته. خدایا! مرگ مرا نزدیک گردان که حیات و زندگی بر من تاریک شده است، ای مولای من!» و در جای دیگر فرمود: «قُل لِلمُغَیِّبِ تَحتَ أَطبَاقِ الثَّری إِن کُنتَ تَسمَعُ صَرخَتی وَ نِدائِیاً صُبَّت عَلَیَّ مَصَائِبٌ لَو اَنَّهَا صُبَّت عَلَی الاَیَّامِ صِرنَ لَیالِیاً قَد کُنتُ ذاتَ حِمیً بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لا اَخشُ مِن ضَیمٍ وَ کانَ جَمالِیاً فَالیَومَ أخشَعُ لِلذَّلیل وَ اتَّقی ضَیمی وَ اَدفَعُ ظالِمِی بِرِدائِیاً؛ بگو به آن که در زیر طبقات زمین پنهان است: اگر صدا و ناله ی مرا می شنوی، به جانم ریختند چندان غم و درد مصیبتها که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها من در سایه ی حمایت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بودم و از هیچ دشمنی و ظلمی نمی ترسیدم و او جمال من بود. اما امروز در برابر ذلیلی ترس دارم و باک دارم به من تعدی شود و من ظالم را با پیراهنم دفع می کنم.» ابن طیفور روایتی را نقل می کند که چون فدک را غصب کردند، آن حضرت به سراغ ابوبکر رفت و فرمود: «آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث بری و من از پدرم ارث نبرم؟» بعد از آن نزد قبر پدر رفته، فرمود: قَد کانَ بَعدَکَ اَنباءٌ وَ هَنبَثَهٌ لَو کُنتَ شاهِدَها لَم یَکبُرِ الخَطبُ إِنّا فَقَدناکَ فَقدَ الأرضِ وابِلَها وَ اختَلَّ قَومُکَ فَاشهَدهُم فَقَد نَکَبُوا وَ کُلُّ أَهلٍ لَهُ قُربی وَ مَنزِلَهٌ عِندَ الإِلَهِ عَلَی الأَدنَینِ مُقتَرِبٌ أَبدَت رِجالٌ لَنا نَجوا صُدُورِهِم لَمّا مَضَیتَ وَ حالَت دُونَکَ التُّرَبُ تَجَهَّمَتنا رِجالٌ وَ استُخِفَّ بِنا لَمّا فُقِدتَ وَ کُلُّ الأَرضِ مُغتَصَبٌ … إِنّا رُزینا بِما لَم یُرزَ ذُو شَجَنٍ مِنُ البَرِیَّهِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبٌ سَیَعلَمُ المُتَوَلِّی الظُّلمِ حامَتَنا یَومَ القیامَهِ أَنَّی سَوفَ یَنقَلِبُ؛ بعد از تو خبرها و مسائل مختلف پیش آمد که اگر تو بودی آن چنان بزرگ جلوه نمی کرد. ما تو را از دست دادیم، مانند از دست دادنِ سرزمین، باران را و قوم تو مختلّ ماند و بنگر که چگونه از راه منحرف شده اند. هر خاندانی که نزد خداوند قرب و منزلتی داشت، بر بیگانگان مقدم بود{در حالی که به ما ظلم کردند و حرمت ما را شکستند}. آن زمان که رفتی و خاک میان ما و تو فاصله انداخت، مردانی اسرار سینه های خود را برای ما آشکارا کردند. مردانی به ما هجوم آوردند و ما کوچک شمرده شدیم، آن زمان که تو از میان ما رفتی و هر زمینی غصب شد. به ما مصیبتی رسید که در دنیا نه در عرب و نه در عجم هیچ کس بدان مبتلا نشد. به زودی در روز قیامت آن کس که سبب ظلم به ما بود، خواهد دانست به کجا می رود.»
موانع اجابت دعا در اصطلاح قرآن، دعا بیشتر به معنای خواستن و خواندن به کار رفته است که این معنا از دعا، در آیات بسیاری سفارش شده است. از بررسی موارد مختلف دعا در آیات قرآن، چنین معلوم می شود که مضمون مجموعه دعاها دو قسم است: بخشی از آن ها به مدح و تعظیم و تنزیه خداوند می پردازد و بخشی دیگر، به درخواست نیازها، اعم از آمرزش گناهان، جبران خطاها و کوتاهی و برخوردار شدن از نعمت های دنیوی و اخروی. در قسمت اول به وسیله دعا، قلب و روح آدمی پیوندی نزدیک با خدا پیدا می کند و همچون قطره ای که به اقیانوس بی پایان بپیوندد، از راه اتصال با آن مبدأ بزرگ، قدرت شگفتی می یابد. قسمت دوم دعا، در مورد نارسایی های قدرت ما است. مفهوم این قبیل دعاها، درخواست فراهم شدن اسباب و عواملی است که از دایره قدرت انسان بیرون باشد، آن هم از کسی که قدرتی بی پایان دارد و هر امری برای او آسان است. شخصی نزد امیر مؤمنان علی علیه السلام رفت و از عدم استجابت دعاهایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خداوند فرموده دعا کنید، من اجابت می کنم؛ چرا ما دعا می کنیم، ولی به اجابت نمی رسد؟ امام علیه السلام فرمود: چون قلب و فکر شما در هشت چیز کوتاهی کرده است: 1. شما خدا را شناخته اید، و حق او را ادا نکرده اید. 2. به فرستادگان او ایمان آورده اید، ولی با سنت آن ها مخالفت ورزیده اید. 3. کتاب او را خوانده اید، ولی به آن عمل نکرده اید. 4. به زبان می گویید از مجازات خدا می ترسید، ولی در عمل چنین نیستید. 5. می گویید به پاداش الهی علاقه دارید، ولی در عمل کارهایی را انجام می دهید که شما را از آن دور می کند. 6. نعمت خدا را می خورید و حق شکر او را ادا نمی کنید. 7. خدا به شما دستور داده دشمن شیطان باشید، شما ادعای دشمنی با شیطان را می کنید، ولی با او مخالفت نمی ورزید. 8. به دنبال عیب مردم هستید، ولی عیب های خودتان را فراموش می کنید. با این حال، چگونه انتظار دارید دعاهایتان به اجابت برسد. ماهنامه ی جامعه/ شماره63
ضرورت تربیت دینی کودکان در دوران خردسالی متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطه ی شروع پرورش مذهبی و آموزش برنامه های معنوی و تعلیمات دینی، دو نظر بیان کرده اند: گروهی معتقدند:«کودک تا به حد بلوغ و رشد نرسد، استعداد درک آموزش های دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی قرار گیرد. گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مربیان می توانند مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند و آنان را وادار سازند که برنامه های آسان دین را انجام دهند تا با افکار و اعمال دینی نشو و نما یابند». اسلام در این باره دیدگاه های متقن و دقیقی ارائه کرده است. در تفکر اسلامی، انسان در مقام جانشین خدا، خلافت الهی بر روی زمین را عهده دار است. برای کسب این مقام، باید از دوران خردسالی و چه بسا قبل از آن، اقدام های لازم را به عمل آورد تا کودک آمادگی پذیرش تکالیف الهی را در زمان بلوغ پیدا کند. بر اساس سنت و رهنمودهای معصومان علیهم السلام، آموزش دینی و عبادی از هنگام تولد شروع می شود؛ زیرا تربیت در دوره ی کودکی پایه و اساس رشد و بالندگی معنوی در دوره های بعدی خواهد بود. غزالی معتقد است:«تربیت دینی باید از سنین پایین آغاز شود؛ زیرا در این سن کودک بدون طلب دلیل و برهان، آماده ی پذیرش عقاید دینی است. از طرف دیگر، نهادینه کردن معانی دینی با تلقین و تقلید آغاز می شود و سپس با توجه به مراحل گوناگون رشد، دستورات مناسب هر مرحله به تدریج عرضه می شود و در پایان به پدید آمدن باورهای عمیق و محکم در ذهن انسان می انجامد». بر اساس نظر شرع مقدس اسلام، کودکان تا به سن بلوغ نرسند، تکلیفی متوجه آنان نیست؛ اما هنگامی که به سن تکلیف می رسند و با مجموعه تکالیف شرعی مواجه می شوند، در صورت نداشتن آشنایی و آمادگی پیشین، پذیرش و انجام تکالیف دینی برای آنان دشوار می باشد و چه بسا رغبتی نسبت به اعمال عبادی از خود نشان ندهند. یکی از فلسفه های تعلیم تکالیف عبادی به کودکان در دوره ی خردسالی این است که بر اثر مداومت، انجام آن اعمال برای آنان ملکه شود تا در زمان سن تکلیف، برای آنان دشوار نباشد. بی شک اگر کودکان در آغاز دوران کودکی و سال های نوجوانی از آموزه های دینی بهره ای نبرند، قطعاً در جوانی و بزرگ سالی با یک رکود معنوی و در نهایت خسارت روحی مواجه خواهند شد. امینی معتقد است:«درست است که پسر بعد از پانزده سال و دختر بعد از نه سال به تکلیف می رسند و قبل از آن تکلیفی ندارند؛ اما انجام تکالیف دینی را نمی توان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادت کند تا در سن بلوغ به آن ها رغبت داشته باشد…، {و الّا} انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارَش نمی رود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیّدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانه ای ممکن است آن را ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود». البته باید بکوشیم حس و رغبت کودکان نسبت به تکالیف عبادی، به انگیزه و خواست درونی تبدیل شود و این علاقه از درون بجوشد، نه اینکه فقط در حد اطلاعات دینی باقی بماند. بنابراین باید افزون بر بُعد شناختی، با بهره گیری از بُعد عاطفی کودکان از ابتدا تصویری زیبا از دین و تکالیف دینی برای آنان ترسیم کرد تا شور و انگیزه ی گرایش و عمل به تکالیف و مناسک عبادی در کودکان درونی شود. برای تحقق این هدف، ضرورت دارد در دوره ی کودکی آمادگی های لازم برای انجام یک مجموعه از اعمال عبادی(نماز، روزه) را در آنان ایجاد کرد؛ این مطلب به خوبی از روایات فهمیده می شود. برای مثال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی می فرماید:«نماز را در هفت سالگی به فرزندانتان تعلیم دهید». مانند همین روایت از امام علی علیه السلام نقل شده است که حضرت می فرماید:«از هفت سالگی فرزندانتان را به نماز امر کنید». در این زمینه امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:«ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می دهیم نماز بخوانند؛ ولی شما از هفت سالگی آنان را به نماز خواندن امر کنید و ما در هفت سالگی امر می کنیم به اندازه ی توانایی شان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور می دهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگی به اندازه ی توانایی شان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند». از این روایات بر می آید که باید کودکان را در خردسالی به فراگیری و اقامه ی نماز و گرفتن روزه تمرین داد تا به تدریج برای آنان عادت و ملکه شود و هنگام سن تکلیف، به خوبی آماده باشند. حتی با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنی منع شده اند، اما در مورد زمینه سازی و تحریک و وادار کردن آنان به نماز، گاهی ائمه علیهم السلام امر به تنبیه فرموده اند. فقیهان نیز معتقدند در تمرین دادن کودک به نماز در صورت لزوم، به مقداری که دیه واجب نشود، می توان او را تنبیه کرد. از روایات بر می آید که اگر کودکان در خواندن نماز سستی کنند، می توان آنان را با رعایت موازین شرعی، تنبیه(از زبانی تا عملی) کرد. البته در روایات، از نظر زمان و سن بازخواست اختلاف وجود دارد. از این رو، نمی توان به طور دقیق مشخص کرد که در چه سنی می توان آنان را با تنبیه به نماز واداشت. در تعدادی از روایات زمان بازخواست و تنبیه از شش یا هفت سالگی آمده است. برای مثال، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«وقتی فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند؛ وقتی هفت ساله شدند،(در صورت لزوم) می توانید آن ها را بزنید». همسر امام خمینی(ره) نقل می کند که امام از هفت سالگی در تربیت دینی دقت داشتند و می گفتند:«بچه ها از هفت سالگی نماز بخوانند. بچه ها را وادار به نماز کن تا وقتی نه ساله شدند، عادت کرده باشند». سادات معتقد است:«انجام تکالیف دینی را نباید تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت؛ بلکه باید انس د عادت لازم را پیشاپیش در آن ها به وجود آورد تا در زمان بلوغ مشکلی از این نظر به وجود نیاید. خانواده هایی که از فرصت دوران کودکی برای این منظور استفاده نمی کنند، در دوران بلوغ و نوجوانی به طور معمول با مشکلات جدی روبه رو می شوند؛ زیرا کسی که انجام تکالیف دینی را تا مرحله ی نوجوانی یا جوانی و بزرگ سالی به تأخیر انداخته است، هر چند معتقد به موازین دینی باشد، به علت نبود ممارست عملی و آمادگی روحی، به طور معمول نمی تواند به راحتی به احکام دینی عمل کند. اغلب کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمی دهند، بی اعتقاد به مبانی دینی نیستند؛ بلکه آن ها معمولاً کسانی هستند که در گذشته ورزیدگی و آمادگی لازم را به دست نیاورده اند… . بنابراین استدلال کسانی هستند که معتقدند طفل پس از رسیدن به حد تشخیص، خود باید مسیر خویش را انتخاب کند و نباید پیشاپیش عادت به برخی امور از جمله تکلیف دینی را در او به وجود آورد، به هیچ روی درست نیست. اگر این استدلال صحیح باشد، باید تربیت را تا رسیدن به سن تشخیص تعطیل کرد؛ حال آنکه تربیت به یک معنا چیزی جز ایجاد عادات در کودک نیست…». نوشته اند: روزی«آندره مالرو» ادیب مشهور، درباره تعلیم و تربیت و اهمیت فوق العاده ی آن برای مردم سخنرانی مفصلی ایراد کرد که سخت مورد توجه قرار گرفت. وقتی نطق او پایان یافت، زنی از میان جمعیت پیش رفت و گفت: جناب مالرو! بنده از چه زمانی می توانم تعلیم و تربیت فرزندم را شروع کنم؟ مالرو، مؤدبانه پرسید: بچه ی شما کی متولد می شود، خانم؟ زن با شگفتی جواب داد: کی متولد می شود؟ عجب، کودک من الآن چهار سال دارد، آقا! در این هنگام مالرو فریاد زد: چهار سال؟! ای داد و هزار افسوس! بانوی عزیز، شما هم اکنون بهترین سال های عمر آن طفل بیچاره را هدر داده اید! بنابراین، ضروری است تمهیدات لازم برای فراگیری و گرایش کودکان به انجام اعمال عبادی از سنین خردسالی فراهم شود تا افزون بر ایجاد و تقویت روحیه ی دین داری و دین باوری، زمینه ی عمل به تکالیف عبادی نیز برای آنان فراهم شود. ماهنامه نامه جامعه/ شماره99-100 |