وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَاللّهِ مِنْ حَسَنَة
و آن حضرت فرمود: كار زشتى كه تو را برنجاند، نزد خداوند از عملى كه
تو را دچار
تُعْـجِبُـكَ .
خودبينى نمايد بهتر است.
|
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَاللّهِ مِنْ حَسَنَة و آن حضرت فرمود: كار زشتى كه تو را برنجاند، نزد خداوند از عملى كه تو را دچار تُعْـجِبُـكَ . خودبينى نمايد بهتر است.
باسمه تعالی امروز صهیونیسم نه فقط با کنترل مالی وتجاری، به دست گرفتن قدرت سیاسی، اشغال سرزمین وکنترل مستبدانه رسانه های خبری وتبلیغی در سراسر جهان سروکار دارد. ومی کوشد تا به اهداف مورد نظر خود که تسلط مادی ومعنوی بر ملت های جهان است دست یابد بلکه در حوزه های فرهنگی نیز وارد می شود لذا بر متولیان امور فرهنگی کشور است که تمامی نیرنگهای آنها را دراین زمینه خنثی نمایندوبا تیزبینی خاص مراقب شگردها وسیاست های این دشمن بشریت باشند. ادامه دارد… وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفى و آن حضرت فرمود: اگر با اين شمشير بر بُن بينى مؤمن زنم كه با هذا عَلى اَنْ يُبْغِضَنى ما اَبْغَضَنى. وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا من دشمنى ورزد دشمنى نخواهد كرد. و اگر تمام جهان را در بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى اَنْ يُحِبَّنى ما اَحَبَّنى. وَ ذلِكَ كام منافق ريزم كه مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت. زيرا اَنَّهُ قُضِىَ فَانْقَضى عَلى لِسانِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ قضا جارى شده و بر زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله وَ آلِهِ اَنَّهُ قالَ: «يا عَلِىُّ، لايُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ، وَ لايُحِبُّكَ مُنافِقٌ.» گذشته كه فرمود: يا على، مؤمن تو را دشمنى نكند، و منافق تو را دوست ندارد.»
وَ قالَ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ: طُوبى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ، و آن حضرت فرمود: خوشا به حال كسى كه به ياد معاد بود، و براى حساب كار كرد، وَقَنِعَ بِالْكَفافِ، وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ. و به آنچه او را كفايت مى نمود قناعت ورزيد، و با خشنودى از خدا زيست.
وَ قالَ عَلَيْهِ السّلاَمُ فى ذِكْرِ خَبّابِ بْنِ الاَْرَتِّ: يَرْحَمُ اللّهُ و آن حضرت درباره خبّاب بن اَرَت فرمود: خداوند خبّاب بن ارت را خَبّابَ بْنَ الاَْرَتِّ، فَلَقَدْ اَسْلَمَ راغِباً، وَ هاجَرَ طائِعاً، وَ قَنِعَ رحمت كند، از روى رغبت اسلام آورد، و به خاطر اطاعت از حق هجرت نمود، و به آنچه بِالْكَفافِ، وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ، وَ عاشَ مُجاهِداً. او را كافى بود قناعت ورزيد، و از خداوند خشنود بود، و جهادگر در راه حق زيست.
سيره علما نسبت به قرآن عالمان دین هم به پیروی از اهل بیت علیه السلام در ماه رمضان و هم بعد از آن، به تلاوت قرآند می پرداختند. خانم مرضیه حدیده چی (دباغ) نقل می کند :«وقتی غذای امام راداخل اتاق می بردم وارداتاق که می شدم، می دیدم قرآن را باز کرده اند و مشغول قرائت قرآن هستند . مدتی این مسئله ( کثرت قرائت قرآن)، ذهنم را مشغول کرده بود تا این که روزی به امام عرض کردم: حاج آقا! شما سراپای وجودتان قرآن عملی است. دیگر چه را این قدر قرآن می خوانید؟ اما م مکثی کردند و فرمودند : هرکس بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود، باید دائم قرآن بخواند.»1
محدث قمی می نویسد : «میرداماد، قرآن مجید را بسیار تلاوت می نمود؛ به طوری که یکی از افراد مورد اعتماد، برای من نقل کرده که در هر شب، پانزده جزء قرآن می خواند.» 2 ازجمله عباداتی که شیخ انصاری از سن بلوغ تا آخر عمر بر آن مداومت می کرد، قرائت یک جزء قرآن در هر روز بود.3 یادمان نرود که برای برقراری ارتباط بیشتر با قرآن، باید از صاحب آن کمک بخواهیم؛ همان گونه که امام سجاد عرضه داشت :«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعَنْتَنِي عَلَى خَتْمِ کتَِْابِكَ الَّذي أَنْزَلْتَهُ نُوراً، وَجَعَلْتَهُ مُهَيْمِناً عَلَى کلُِّْ کتَِْابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَفَضَّلْتَهُ عَلَى کلُِّْ حَدِیثٍِ قصصته؛ خدایا! تو مرا بر ختم کتاب خود یاری کردی؛ همان کتابی که برای روشنگری فرو فرستادی و آن را بر هر کتابی که نازل کرده ای، گواه ساخته ای و بر تمام سخنانی که بیان نموده ای، برتری داده ای.»4
1. غلامعلي رجائي، برداشت هایي از سيره اما م خميني (ره ) ، ج 3، ص 12. 2 . جعفر سبحاني، سيمای فرزانگا ن ، ص 172 3. همان، ص 162 4. الصحيفة السجادیه، دعای 42، ص174
وَ قـالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِبَعْضِ اَصْحابِهِ فى عِلَّة اعْتَلَّها : و آن حضرت به يكى از يارانش به وقتى كه بيمار شده بود، فرمود: جَعَلَ اللّهُ ما كانَ مِنْ شَكْواكَ حَطّاً لِسَيِّئاتِكَ، فَاِنَّ خداوند آنچه را از بيمارى به تو رسيده سبب سقوط گناهانت قرار داد، زيرا در الْمَرَضَ لا اَجْرَ فيهِ وَلكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئاتِ، وَ يَحُتُّها حَتَّ بيمارى اجرى نيست ولى گناهان را همچون ريختن برگها از درخت از صفحه پرونده الاَْوْراقِ. وَ اِنَّمَا الاَْجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسانِ، وَ الْعَمَلِ مى ريزد. پاداش در گفتارِ به زبان، و عملِ به دست و بِالاَْيْدى وَ الاَْقْدامِ. وَ اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يُدْخِلُ بِصِدقِ النِّيَّةِ پاست. خداوند سبحان محض صدق نيّت و شايستگى باطن، وَ السَّريرَةِ الصّالِحَةِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ الْجَنَّةَ. هر كدام از بندگانش را بخواهد وارد بهشت مى كند. [ وَ اَقُولُ: صَدَقَ عَلَيْهِ السَّلامُ «اِنَّ الْمَرَضَ لا اَجْرَ فيهِ» لاَِنَّهُ مؤلف گويد: اينكه امام فرموده «بيمارى را از جانب خدا پاداش نيست» صحيح است، چه اينكه مِنْ قَبيلِ ما يُسْتَحَقُّ عَلَيْهِ الْعِوَضُ، لاَِنَّ الْعِوَضَ يُسْتَحَقُّ عَلى ما كانَ بيمارى از جمله امورى است كه آن را عوض است نه مزد، زيرا استحقاق عوض در برابر فى مُقابَلَةِ فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ مِنْ الاْلامِ وَ الاَْمْراضِ وَ ما يَجْرى مَجْرى دردها و بيماريها و امثال اينهاست كه از جانب خدا به عبد مى رسد، ذلِكَ، وَ الاَْجْرُ وَالثَّوابُ يُسْتَحَقّانِ عَلى ما كانَ فى مُقَابَلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ، و اجر پاداش در برابر كارى است كه عبد انجام مى دهد و مستحق آنها مى گردد، روى اين حساب فَبَيْنَهُما فَرْقٌ قَدْبَيَّنَهُ عَلَيْهِ السّلامُ كَما يَقْتَضيهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَ رَأْيُهُ الصّائِبُ]. بين عوض و پاداش فرق است كه امام آن فرق را با علم نافذ و رأى صائب و درست خود بيان نموده.
وَ قَدْ رُوِىَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلامُ هذَا الْمَعْنى بِلَفْظ آخَرَ وَ هُوَ قَوْلُهُ: قَلْبُ اين معنا به لفظى ديگر از حضرت روايت شده و آن سخن آن حضرت است: دل الاَْحْمَقِ فى فيهِ، وَ لِسانُ العاقِلِ فى قَلْبِهِ. وَ مَعْناهُما واحِدٌ. احمق در دهان او، و زبان خردمند در قلب اوست. و معناى هر دو جمله يكى است.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الاَْحْمَقِ و آن حضرت فرمود: زبان عاقل در پسِ قلب او، و دل نادان وَراءَ لِسانِهِ. پشت زبان اوست. وَ هذا مِنَ الْمَعانِى الْعَجيبَةِ الشَّريفَةِ. وَ الْمُرادُ بِهِ اَنَّ الْعاقِلَ لايُطْلِقُ لِسانَهُ اين قطعه از معانى شگفت و شريف است. منظور اين است كه عاقل در هر سخنى اِلاّ بَعْدَ مُشاورَةِ الرَّوِيَّةِ وَ مُؤامَرَةِ الْفِكْرَةِ، وَالاَْحْمَقُ تَسْبِقُ حَذَفاتُ لِسانِهِ جز با مشورت دل و صلاحديد فكر وارد نمى شود، ولى احمق سخن گفتن و ريخت و پاش زبانش وَ فَلَتاتُ كَلامِهِ مُراجَعَةَ فِكْرِهِ وَ مُماخَضَةَ رَأْيِهِ. فَكَاَنَّ لِسانَ الْعاقِلِ تابِعٌ پيش از رجوع به انديشه و تأمّل و تدبّر است. بنابراين چنان است كه زبان عاقل پيرو لِقَلْبِهِ، وَ كَاَنَّ قَلْبَ الاَْحْمَقِ تابِعٌ لِلِسانِهِ. قلـب او ، و قلـب احمـق تابـع زبـان اوسـت .
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: لا قُرْبَةَ بِالنَّوافِل اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ. و آن حضرت فرمود: با انجام مستحبات در حالى كه به واجبات زيان رساند تقرّبى به حق نيست.
|