درقسمت قبل دلیل عقلی بررسی شد. هم اکنون دلیل نقلی را مورد
بررسی قرار میدهیم:
ب)دلیل نقلی
اختصاص حاکمیت خداوند متعال بر انسان ها ، ازاساسی ترین مسائلی
است که در آموزه های اسلام بر آن تأکید شده است. در اینجا تنها به
بخشی از این آموزه ها اشاره می شود . همانطورکه در دلیل عقلی
گذشت، چون خداوند متعال به وجود آورنده و خالق جهان و موجودات
در آن است ، مالک آنها و در نتیجه صاحب اختیار آنها و حاکم بر آنهاست.
خداوند خود ، در قرآن ، حاکمیت خود را چنین بیان می کند:
«إن الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین »انعام آیه 57 فرمان
جز به دست خدا نیست که حق را بیان می کند و ا و بهترین داوران [و
جدا کنندگان حق و باطل ] است.
«ما لهم من دونه من ولی و لا یشرک فی حکمه أحد» کهف 26 برای
آنان سر پرست [و تصمیم گیرنده ای] جز او نیست و هیچ کس را در
فرمانروایی خود ، شریک نمی گیرد.
«و ما لهم من دونه من وال» رعد 11 و غیراز او سرپرست[و تصمیم
گیرنده ای ] برا ی آنان نخواهد بود.
واو خود در تعلیل فرمانروایی و حاکمیتش چنین می فرماید:
«الله الذی خلق السماوات و ما بینهما فی ستة أیام ثم استوی علی
العرش ما لکم من دونه من ولی» سجده 4 خدا کسی است که آسمانها
وزمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش روز آفرید، آنگاه بر عرش
[قدرت ] استیلا یافت . برای شما غیر از او سرپرست [و تصمیم گیرنده ای]
نیست.
ملاحظه می شود که در این آیه ، خداوند سبب فرمانروایی اختصاصی
خویش را بر جهان ، خالقیت خویش و تأثیری که در پیدایش جهان دارد ،
ذکرمی کند و در آیه ای دیگرنیز تأثیر خویش را در آینده موجودات ، به
عنوان سبب ذکر می کند.
او می فرماید:«ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولی و هو یحی الموتی
و هو علی کل شیء قدیر وما اختلفتم فیه ومن شیء فحکمه إلی الله
ذلکم الله ربی علیه توکلت و إلیه انیب» شوری 9 و 10 آیا به جای او
سرپرستانی برای خود گرفته اند؟! خداست که سرپرست راستین است
و اوست که مردگان را زنده می کند و هموست که بر هر چیزی تواناست
ودر باره هر چیزی اختلاف پیدا کردید ، داوریش به دست خداست .
چنین خدایی پروردگار من است، بر او توکل کردم و خالصانه به سوی
او باز می کردم.
و نیز در آیه ای دیگر می فرماید:«قل من رب السماوات و الارض قل الله
قل أفاتخذتم من دونه أولیاء لا یملکون لانفسهم نفعا ولاضرا»رعد 16
بگو پروردگار آسمانها و زمین کیست؟!
بگو خداست ، بگو پس آیا جز او سرپرستانی گرفته اید که اختیارسود
و زیان خود را ندارد.
مجموع این آیات ، بر این نکته تأکید دارند که سبب حاکمیت اختصاصی
خداوند بر جهان ، خالقیت او و قدرتش بر تأثیر در گذشته ، حال و آینده
همه مو جودات ، از جمله انسان است.
انسان نیز باید بدین نکته توجه نموده و خود را در برابر فرمان و حکم
او خاضع و تابع بداند و از فرمان او سر پیچی ننماید و چنانچه کسی در
برابر حاکمیت او تسلیم نباشد، نا فرمانی خدا را نموده و در زمره ستمکاران
و کا فران قلمداد می شود:
«و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الفاسقون» مائده 47 و کسانی
که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود ، نا فرمانند.
«و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الظالمون» ما ئده 45 وکسانی
که به مو جب آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند، آنان خود ، ستمگرانند.
«و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون» مائده 44 و کسانی
که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند، آنان خود، کافرانند.
بنابراین ، حاکمیت بر انسان نیز به عنوان بخشی از مخلوقات الهی،
اختصاص به ذات باری تعالی دارد و فرمانروایی بر او و هر گونه دخل و
تصرفی در او ، منوط به اذن و اجازه خداست؛
زیرا تصرف در ملک حقیقی غیر، بدون اذن مالک آن، نادرست و نارواست
و این مطلب ، حکم عقل است. با تأمل در مفاد آیات مذکور و مانند آنها ،
به دست می آید که همان بیان عقلی ای که ابتدائا ذکر شد ، مورد تأکید
این آیات شریفه است و به تعبیر دیگر ، این آیات ، ارشاد به همان حکم
عقل هستند.
ادامه دارد…