قصد ما این است که انشاء الله از این پس مبحثی را تحت عنوان
پرسمان برای خوانندگان این وبلاگ بازگشایی کنیم . که در این بخش
پاسخ و پرسش در اختیار شما قرار می گیرد.
سؤال : منشأ حاکمیت چیست؟
پاسخ : نسبت به این مسأله که منشأ حاکمیت چیست یا به تعبیر
دیگر، حاکمیت از کجا سرچشمه می گیرد ، نظریات گوناگونی ارائه
شده است. آنچه را که میتوان به عنوان دیدگاه اسلامی در این
زمینه مطرح کرد ، این است که حق حاکمیت ، صرفاً متعلق به خدای
متعال است و در صورتی که خداوند ـ عزوجل ـ چنین حقی را به
شخص یا اشخاصی اعطا کرده باشد ، آنان نیز در همان محدوده ای
که خداوند به آنان اذن داده است،حق حاکمیت خواهند داشت.
انحصار حق حاکمیت به خداوند متعال،با ادله عقلی و نقلی متعددی
قابل اثبات است که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می شود:
الف ـ دلیل عقلی
یکی از ادله ی عقلی انحصار حق حاکمیت در خدای متعال این است
که حق حاکمیت خداوند، مقتضای ربوبیت تکوینی اوست.
تبیین این دلیل ،نیازمند بیان مقدمه ذیل است:
مالکیت دو نوع است :1ـ مالکیت حقیقی 2ـ مالکیت اعتباری
مالکیت اعتباری ، مالکیتی است که در ظرف قانون ، اعتبارمی شود.
برای نمونه ،انسان ها به خاطرپیشگیری از درگیری و اختلاف ، پدیده ای
به نام مالکیت را اعتبار می کنند و بر اساس آن ، فرد یا گروهی را مالک
چیزی می دانند و دیگران را از تصرف در آن ممنوع می نمایند.
مانند مالکیت انسان نسبت به خانه ، ماشین ، مزرعه و مانند آن.
اما ما لکیت حقیقی ، آن است که و«مملوک» واقعاً و در ظرف تکوین
متعلق به مالک باشد.
مهمترین مصداق مالکیت حقیقی ، موردی است که «مالک» مملوک
را به وجود آورده و یا به تعبیر دیگر ، خلق کرده باشد.
در این نوع مالکیت ، وجود مملوک و همه خصوصیات وجودش وابسته
و بر خاسته از مالک است، به طوری که اگر مالک توجه خود را از او و
یا خصوصیاتش بردارد ، دیگر مملوک وخصوصیاتش موجود نخواهد بود ،
بدین جهت ، واقعیت مملوک و واقیعت خصوصیات آن ، همچون پرتوی
کاملاً وابسته به مالک و بر گرفته از اوست. مانند اینکه صورت ذهنی
یک شخص تا زمانی مو جود است که آن شخص بدان توجه دارد و به
محض آنکه توجه اواز آن بر داشته شود ـ اگر چه به چیزدیگری هم جلب
توجه ننماید ـ اثری از صورت ذهنی باقی نخواهد ماند.
با توجه به این مقدمه ، روشن می شود که خداوند مالک حقیقی جهان
و از جمله انسان است و این مالکیت ، مقتضای خالقیت او نسبت به
همه مو جودات است که آن نیز به نوبه خود ، مقتضای این است که
وجود واجب ، تنها ذات خدای متعال می باشد. وقتی در مالکیت اعتباری ،
هر گونه دخل و تصرف در مملوک در اختیار مالک است ، در مالکیت حقیقی ،
به طریق اولی چنین خواهد بود. لذا ربوبیت تکوینی جهان و همه موجودات ،
در اختیارخداوند متعال است.هر گاه موجودی صاحب اختیارتکوینی مو جود
دیگری بود ، صاحب اختیارتشریعی آن موجود ویا به تعبیر دیگر،حاکم برآن
موجود نیز خواهد بود.
در نتیجه ، انسان هم ، چون مخلوق خداوند است ، ملک اوست وهر گونه
فرمانروایی بر او وامر و نهی نسبت به او ، مختص خداوند است وانسان ها
در صورتی حق فرمانروایی بر دیگران را دارند که از ناحیه خدا اجازه داشته
باشند و این حق ، به آنان اعطا و مرحمت شده باشد ، در غیر این صورت ،
در ملک حقیقی خداوند تصرف نموده اند و به حکم عقل ، هر گونه تصرف در
ملک دیگری ، بدون اذن مالکش غیر مجاز، نادرست و ناروا خواهد بود.
ادامه دارد…