روايتي از امام صادق(ع) است كه مرحوم مجلسي در جلد ۵۲ بحار آورده است. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۳۳۶) وقتي مهدي ما ميآيد دستش را بر سر عباد ميكشد، «وَضَعَ يَدَهُ» بعضي گفتند: يا خداوند متعال آن دست رحمتش را بر سر بندگان ميگذارد. با هم هيچ منافاتي ندارد. دست حضرت همان يد الله است. دستش را بر سر بندگان خدا ميكشد و آن سايه رحمتش را بر آنها قرار ميدهد. عقلها از پراكندگي درميآيد، و كامل ميشود. «وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم» اخلاق را كامل ميكند.
اخلاق وقتي رشد پيدا ميكند، خلق و خو هم كامل ميشود. آن صفات زشت را دور ميريزد.
امام باقر در روايتي فرمود: وقتي مهدي ما بيايد، كينه از دلها ميرود. كينه كه يك خصلت غير انساني است از دلها ميرود و صفا و صميميت كه صفت اهل بهشت است. خدا فرمود: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» (حجر/47) اينها را از دلها ميگيريم، بهشتيها برادرانه روبروي هم مينشينند و ميگويند و ميخندند. اين تجلي از آنجا در واقع اينجا هست.
در يك روايت ديگري از حضرت امير هست كه فرمود: خدا فرجي را به واسطه مهدي درست ميكند. دلها را پر از عبادت و بندگي ميكند. عدلش آنچنان وسعت و فراگير خواهد شد، فراگيري پيدا خواهد كرد كه دروغ ريشهكن ميشود. يك كجي اخلاقي است، يك كجي رفتاري ريشهكن ميشود. آن زمانه درنده خويي برداشته ميشود. گرگ صفتي، از هم كندن، نسبت به همديگر دشمني داشتن، اين حالت درنده خويي و حيواني است، در دوران انسانيت خبري از آن نيست.