… خواهشی که از حضرت رفقا و دوستان دارم، این است که هنگام حرکت جنازه، عمامع مرا بالای عماری نگذارند و در محل جنازه به کمال اختصار کوشند.
های و هوی لازم نیست! از جهت این که مجلس ختمی فراهم آید، موی دماغ کسی نشوند؛ چه، عمل من ختم شد. به کسی زحمت ندهند.
دوستان شادان و خندان باشند؛ چرا که من از زندان محنت و بلا رهایی جُستم و از دار غرور به سرای سرور پیوستم و به جانب مطلوب خود شتافتم؛ حیات یافتم.
اگر جهت مرافقت از همدیگر غمگین و اندوهگین می باشید، عن قریب، تشریف آورده خدمت شما ان شاءالله می رسیم!
هر گاه وجهی می داشتیم، وصیت می کردیم لیله ی دفن که شب وصال من است، دوستان انجمن نموده، سوری فراهم آورده، سروری داشته باشند و به ایشان من شاد شوم!
باری! با این همه تجلد و اظهار دلیری، به نهایت هول و ترس دارم.
ولی به فضل حق و شفاعت اولیای او امیدوارم.
علی حبّهم یا ذالجلال توفنی
و حرّم علیّ النیران شیبی و کبرتی
و قول النبی المرء مع من احبّه
یقوی رجایی فی اقاله عُثرتی
خداوندا، مرا به محبت محمد و آل صلوات الله علیهم بمیران و به سپیدی موی و کبر سن من ترحم و آتش را بر من حرام گردان.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر انسانی با آن محشور می گردد که دوستش دارد و این امید مرا نیرو بخشد که خداوند از لغزش من درگذرد.
منبع: آیت الله سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، معادشناسی، ج1