بعد از مسمومیت امام جعفر صادق علیه السلام توسط منصور دوانیقی ملعون، ام حمیده حکایت وصیت این امام معصوم را به شیعیان خود این گونه نقل می کند:
«لحظه های آخر زندگی امام بود. فوری چشمهایش را باز کرد و گفت:«همه ی فامیل را به خانه دعوت کنید. ما از این خواسته امام علیه السلام تعجب کردیم. اما باید زودتر این کار را می کردیم. خدمتکارها رفتند و همه ی فامیل را به خانه دعوت کردند. اتاق امام علیه السلام پر از جمعیت شد. همه با ناراحتی و افسوس به او خیره شده بودند. هیچ کس حرفی نمی زد. امام علیه السلام با زحمت لب باز کردند و فرمودند:
«اخبروا شیعتنا انه لاتنال شفاعتنا من استخف بصلاته»
شیعیان ما را خبر کنید که شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد»
کافی/ج3/ص270
بعد چشم هایش را بست و دیگر حرفی نزد. همه در فکر فرو رفتند. چند دقیقه بعد دعایی خواند و از دنیا رفت.
و حال، بعد از شهادت امام صادق علیه السلام ما هستیم و وصیت این امام غریب!