مردانگی
قد و قامت رشیدی داشت. قبل از انقلاب چون مردانگی را در زور و بازو و خالکوبی می دانستن به رسم مدعیان آن دوران، عکس اژدها را رو تنش خالکواب کرده بود.
بعد از انقلاب اما جوانمردی و مردانگی را معنای دیگری یافت. حالا در صف مقدم بود و نماز و عبادتش رنگ و بوی خاصی داشت. نگران بود و همیشه دعا می کرد که اگر شهید شود جنازه اش به شهر برنگردد. آرزویش شهادت بود اما می گفت: نمی خواهم جنازه ام با این خالکوبی ها باعث شرمندگی خانواده ام بشود…
روز عملیات، روی مین افتاد و از شکم تا گلویش در حرارت آن سوخت…
سلام همسنگر!اجرتان باشهدا