پیوند: http://farhangi.whc.ir
متن روضه روز اول ماه محرم
مسلم بن عقیل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگینى بر او وارد شد و از جنگیدن ناتوان شد. جمعیت بر او یورش بردند و با تیر و سنگ بر او مىزدند. مسلم گفت: واى بر شما! آیا به سویم سنگ، پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى که من از خانواده پیامبرانِ ابرارم؟ آیا حقّ پیامبر را در باره خاندانش پاس نمى دارید
متن مستند مقتل و اشعار شب اول محرم :
غزل مرثیه:
آقا سلام ماه محرم شروع شد
بازاین چه شورش است وچه ماتم شروع شد
آقا سلام کاسه اشکی به من دهید
ماه گدایی من و چشمم شروع شد
یادم نرفته است نگاه شما به ما
از گریه های ماه محرم شروع شد
هاجر به پای روضه اصغر نشسته بود
تا اینکه جوشش دل زمزم شروع شد
آقا سلام نیت گریه نموده ایم
شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد
سرنوشت آن گل پرپر نمی دانم چه شد
شرح این خون گریه را آخر نمی دانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارش های پیغمبر نمی دانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمی دانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
در که کلا” سوخت، میخ در نمی دانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمی دانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمه پهلوی او
لاله های رسته بر بستر نمی دانم چه شد
موی مادر را که می دانم شده از غم سپید
گیسوی بی شانه دختر نمی دانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمی دانم چه شد
…هیچ کس قبر شریفش را نمی داند کجاست
آخر این قصه را دیگر نمی دانم چه شد
اصابت سنگ و تیر به مسلم بن عقیل:
الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ۵ ص ۵٣ .
وجَعَلَ یُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَکاثَروا عَلَیهِ فَجَعَلوا یَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَهِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَیلَکُم! ما لَکُم تَرمونَنی بِالحِجارَهِ کَما تُرمَى الکُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَیتِ الأَنبِیاءِ الأَبرارِ؟! وَیلَکُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله علیه و آله وذُرِّیَّتِهِ؟
ترجمه: مسلم بن عقیل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگینى بر او وارد شد و از جنگیدن ناتوان شد. جمعیت بر او یورش بردند و با تیر و سنگ بر او مىزدند. مسلم گفت: واى بر شما! آیا به سویم سنگ، پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى که من از خانواده پیامبرانِ ابرارم؟ آیا حقّ پیامبر را در باره خاندانش پاس نمى دارید؟
وجه شباهت مسلم با امام حسین:
الإرشاد شیخ مفید ج ٢ ص ١١١، إعلام الورى طبرسی ج ١ ص ۴۶٨ ، روضه الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص ٢٠٨:
وبَقِیَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ فی رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ یُضارِبُهُم بِسَیفِهِ وهُم یَتَفَرَّقونَ عَنهُ یَمینا وشِمالاً
ترجمه: امام حسین علیه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگین شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشیر مى زد و آنها ، از چپ و راستِ او مىگریختند.
مثیر الأحزان ابن نما حلی ص ٧٣ :
فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ …
ترجمه: امام حسین علیه السلام که بر اثر نبرد کم توان شده بود ایستاد. سنگى به پیشانى اش خورد و آن را شکست. سپس تیر سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست.
زمزمهای با شعری از مهدی سیار:
خودت خواندی مرا میدانی و میدانم آقا
که عمری میشود بر سفره ات مهمانم آقا
می آیم مینشینم/ کنار خیمه گاهت
به امید سلامت/ به امید نگاهت
که تو بشنوی/ صدای دلم/ زیارتنامه ام را
که امضا کنی به رسم کرم/ شهادت نامه ام را
(حسین جان حسین)
واحد با شعری از مهدی سیار:
شده آسمان خیمه غم/ زمین و زمان غرق ماتم
دوباره افق، رنگ خون است/ سلام ای هلال محرم
دوباره محرم رسید و / حسینیه شد سینه هامان
دل اهل دل سینه زن شد /نفسهایمان مرثیه خوان
به هر خط مقتل/ بیا خون بگرییم
که منزل به منزل/ چو مجنون بگرییم
(یاحسین یابن الزهرا)
بخوان روضه خوان بار دیگر/ بیا شرح آن ماجرا کن
بیا بغض یک ساله مان را/ به یک روضه حاجت روا کن
روایت کن از دشت ماتم/ بخوان خط به خط روضه هایت
ولی بگذر از خط آخر/ که سربسته ماند حکایت
بیا ای دل امشب/ به پابوس این غم
بیا تا بباریم/ چو باران نم نم
(یاحسین یابن الزهرا)
دوباره شده صحن هیأت/ پر از عطر نام شهیدان
دوباره بیا دم بگیریم/ به یاد امام شهیدان
که ما مرد راه حسینیم/ نبیند کسی ذلت ما
بمیریم و هرگز نگیریم/ امان نامه دشمنان را
که میثاق ما جز/ به عشق ولی نیست
که فریاد ما جز/ علی یا علی نیست
(یاحسین یابن الزهرا)
نجوا با امام زمان (عج):
راهت نمیافتد به ما، انگار یکبار
بر روی چشمانم قدم بگذار یکبار
دیدند خیلیها تو را اما نبوده
سهم نگاه من از آن بسیار یکبار
بین بساطم نیست آهی که بگیرم
چشم خریدار تو را ای یار یکبار
یاابنالحسنهایم جواب آیا ندارد؟
پاسخ بده بر این همه تکرار یکبار
این عاصی بر روی خاک افتاده را هم
در زمره دلدادگان بشمار یکبار
ناقابل است اما دعا دارم همیشه
خرج تو گردد جان بیمقدار یکبار
ای کاش میشد که برای ما بگیری
وقت ملاقاتی از آن بیمار یکبار
بد دید از همسایهها اما نیفتاد
او از لبش الجار ثم الدار یکبار
با دردها میساخت اما دم نمیزد
از زخمهای آتش و مسمار یکبار