فزت برب الكعبه
فزت برب الكعبه
غرقه از خون علي (ع) بين، دامن محراب را
همچنين درياي خون، قلب اُولي الباب را
از غم بابش، حسن (ع) گريان بود همچون حسين (ع)
چون زكف دادند از شمشير دشمن، باب را
زينب و كلثوم (س) را بر سر زنان يكسو نگر
همچنين قنبر كه آگه ميكند احباب را
از فغان قد قتل، جبريل شوري افكند
تا بسوزاند دل خون گشتهي اصحاب را
واعليا بر فلك، از مسجد كوفه بلند
چون زمين بين، آسمان خستهي بيتاب را
بشنو از شيرِ خدا فزت بربّ الكعبه را
قتلگاه شير حق بين، دامن محراب را
شير آوردند اطفال يتيم از بهر او
«خوشدل» اين احسان بود اطفال بابا ياب را
علي اكبر (خوشدل) تهراني - چهارده سفينه نور صفحه 11
اندیشه قم