سيره شهدا
قبل از رفتن سید اصغر به ایشون گفتم: همهء مهریه ام حلالت، ولی سفر مشهد را نمیبخشم!باید حتی اگر شهید شدی، من را با خودت ببری پیش امام رضا. میخواستم حسن استفاده را بکنم که آن دنیا چیزی داشته باشم.
چند روز بعد از شهادتش، رفتم سرخاکش نشستم، کلی حرف زدم و درد دل کردم. گفتم به دلم ماند که باهم پیش امام رضا برویم..
آمدم خانه، خوابیدم… خوابش را دیدم…
با یک آقایی آمد پیشم. گفت ایشون امام رضا هستند، آمدم بهت خبر بدهم ناراحت نباشی، تو هم پیش ما هستی و جای سه تامون یک جا هست.
این اولین خوابی بود که ازشون دیدم و الحمدلله بهم مژده دادند..
به نقل از مصاحبه با همسر شهید
مدافع حرم
سید اصغر فاطمی تبار