شرح دعای سحر(۱)
معنای دقیق «بهاء» در دعای سحر
«بهاء» آن اعلا مراتب ظهور حق تعالى است پس «بهىّ» اسم براى ذات اقدس اله است به اعتبار آن كه، صادر اوّل او نور كلّ شىء است.
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، شرح دعای سحر را به قلم حجت الاسلام والمسلمین سید علی طباطبایی منتشر می کند.
*دعاى نورانى سحر، عالى ترين تابلو مسير خليفه اللّهى
در مبحث خلافت اين اصل، اساسى است كه خليفه بايد به صفات مستخلف عنه و در حكم او باشد و گرنه خليفه او نيست در دعاى نورانى سحر كه عالى ترين تابلو در مسير خليفة اللّهى است، وجود مبارك امام پنجم(ع)، باقر علوم اوّلين و آخرين در قالب دعا و نيايش به همه سالكان كوى خلافت و ولايت مى آموزد كه اگر انسان مى خواهد خليفه خداى سبحان شود بايد اوصاف الهى را از ذات اقدس اله مسألت نمايد، بر اين اساس در اين دعاى ملكوتى تمام شئون و اوصاف حق تعالى مسألت مى شود. يعنى انسان در مقام دعا از خداى سبحان بهاء، جمال، جلال، عظمت، نور، رحمت، علم و همه اينها را مسألت مى كند، تا با دارا شدن اين اسما و اوصاف به مقام منيع خليفة اللّهى نايل گردد.
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ
خداوندا! درخشندگى و نورانىترين مراتب انوارت را خواستارم، در حالى كه تمام مراتب آن نورانى و تمام رخشندگى هايت نورافشان است، خدايا! درخواست مى كنم بحق تمام مراتب انوارت.
بهاء» يعنى درخشندگىِ قائم به شخص، در مقابل كدرت، در مفهوم بهاء درخشش بر غير اعتبار نشده، آن طورى كه در مفهوم نور مُظِهر غير بودن نيز معتبر است، نه اين كه در مفهوم بهاء عدم درخشش بر غير اعتبار شده باشد
سه واژه و مفهوم «بهاء»، «ضياء» و «نور» در اوصاف الهى مطرح است. «بها» آن اعلا مراتب ظهورحق تعالى است. نور مقابل ظلمت بوده و ضياء مقابل نور قرار مى گيرد. نور به نسبت ضياء ظلمت است، و ضياء به نسبت بهاء ظلمت است.لذا گفته مى شود: نورِ قمر و ضياء شمس، ديگر نمى گويند: بهاء قمر يا بهاء شمس واژه بهاء به غير حق سبحانه و تعالى نسبت داده نمى شود. پس «بهىّ» اسم براى ذات اقدس اله است به اعتبار آن كه، صادر اوّل او نور كلّ شىء است.
اهل معرفت مى گويند: بهاء همان حُسْن بوده و حُسن همان وجود است، پس بهاء همان حُسن است و حُسن نیز همان وجود، بنابراین هركجا وجود اقوى باشد بهاء نيز اتمّ است.
تمام خير و بهاء و حُسن و سناء از بركات وجود و از اظلال اوست، و نيز تمام وجود حُسن و بهاء و نور و ضياء است، هركجا وجود اقوى باشد بهاء نيز اتمّ و ابهى است.
مرحوم محقق داماد در «تقديسات» مى گويد: «و هو كلّ الوجود و كلّه الوجود و كلّ البهاء و الكمال و كلّه البهاء والكمال، و ما سواه على الاطلاق لمعات نوره و رشحات وجوده و ظلال ذاته .
ذات اقدس اله، كلّ وجود است. و وجود، هرچه هست از آن اوست، و او كلِّ بهاء و كمال است، و هرچه بهاء و كمال است از آن اوست. ما سواى او پرتو نور او و تراوش وجود او و سايه ذات اقدس اويند. نظير اين كلام در مقام توحيد، عبارت عرشى مرحوم محقق طوسى است در ابتداى «آغاز و انجام»: «سپاس آفريدگارى را كه آغاز همه از اوست و انجام همه بدوست، بلكه خود همه اوست .
انسان سالك ساعى و عارف داعى وقتى در مسير فعليّت انسانى خود كه همان مقام خليفة اللهى است، اوصاف حق تعالى را مسألت مى كند، جهشی روحى و همچنین اوج معنوى براى او پديد مى آيد كه فهم مفهومى آن نوعى گپ زدن است و درك شهودى آن مخصوص اولياى كمّل است، ابتدا درخواست عالى ترين مراتب بهاء و درخشش را دارد، بعد به اين اوج مى رسد كه تمام مراتب بهاء، عالى است.
*دعاى انسان سالك تابع مشاهدات عرفانى اوست
بيان مطلب آن است كه، دعاى انسان سالك الى اللّه تابع مشاهدات عرفانى اوست. سالك ساعى وقتى مقام واحديت را مشاهده كرد، كه مقام تفصيل اسما است، حق تعالى در اين مقام با تجلّيات اسمائى و صفاتى بر او تجلّى نمود، در اين مقام بعضى از اسما را محيط و بعضى ديگر را محاط، و برخى از آنها را شريف و برخى ديگر را اشرف مشاهده مى كند، در اين حال است كه با زبانى متناسب آن نشئه از خداى سبحان درخواست مى كند و با دعايى لايق آن مقام دعا مى كند مسألت پربهاءترين و زيباترين صفات و شريفترين و كاملترين آيات را دارد. پس اين دعا از لسان حالش به زبان قالش و از باطنش به گفتارش سرايت مى كند و مى گويد:
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ»، «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ»
و انسان سالك با مشاهده مقام احديّت در همان قرار مى گيرد.
امّا وقتى انسان سالك داعى از مشاهده مقام واحديت به مشاهده مقام احديّت نايل شد، مقام احديّتى كه مقام جمع است و همه تعيّنات و كثرات در آن مستهلك و فانى بوده، و مالكيت مطلق در آن مقام متجلّى است، «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّهِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» . انسان سالك با مشاهده اين مقام در هيمان و دهشت قرار مى گيرد، مقامى كه نه خَلقى وجود دارد نه امرى، نه اسمى و نه رسمى، وقتى حالت شهود در او متمكّن شد و استقامت و استقرار يافت، صفاتى را كه در مقام اوّل مى ديد مشاهده می کند كه بعضى از آن صفات زيبا و بعضى زيباتر، بعضى كامل و بعضى كاملتر بود، و همه از تجلّيات ذات احدى محض و انوار جمال نور حقيقى مجرد است، در اين مقام افضليّت و اشرفيتى نمى بيند، بلكه همه را ابها، اجمل، و انور مشاهده مى كند، پس مى گويد: وَكُلُّ جَمالِكَ جَميلٌ «وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ .
*وجود مقدس خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله بهاء اللّه است
عارف جليل القدر مرحوم ميرزا جواد آقا تبريزى در كتاب شريف «اسرارالصلوة» در ذيل اين حديث نورانى از كشّاف حقايق، قرآن ناطق حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در تفسير «بسم اللّه» مطالبی را آورده كه فرمود: «الباءُ بَهاءُ اللّهِ وَالسِّينُ سَنَاءُ اللّهِ وَالمِيمُ مَجْدُ اللّهِ» ، مى فرمايد: اقول: يعرف من هذه الاخبار و غيرها، مما روىِ فى الابواب المختلفة، انّ عالم الحروف عالمٌ فى قبال العوام كلّها، و ترتيب ها ايضا مطابق مع ترتيب ها، فالالف كأنّه يدل على واجب الوجود، و الباء على المخلق الأوّل، و هو العقل الأوّل و النّور الأوّل، و هو بعينه نور نبيّنا صلى الله عليه و آله ولذا عبّر عنه ببهاء اللّه لأنّ البهاء بمعنى الحسن و الجمال، و المخلوق الأوّل انّما هو ظهور جمال الحقّ، بل التّدقيق فى معنى البهاء، انّه عبارة عن النّور مع هيبة، و وقار، فهو المساوق المجامع للجمال و الجلال. .
* معناى دقيق «بهاء» عبارت است از: نور با هيبت و وقار
از اين روايات و ديگر روايات كه در ابواب مختلف رسيده است معلوم مى شود كه عالم حروف، خود عالمى در مقابل همه عوالم است و ترتيب آن عالم نيز با ترتيب حروف مطابق است. پس «الف» گويى بر واجب الوجود دلالت دارد و «باء» به مخلوق اوّل كه عقل اوّل و نور اوّل است كه بعينه نور پيغمبر ما صلى الله عليه و آله است و از اين روست كه از آن حضرت به «بهاء اللّه» تعبير شده، زيرا بهاء به معناى زيبايى و جمال است و مخلوق نخستين، عبارت است از ظهور جمال حق بلكه اگر در معناى بهاء دقت بيشترى بشود، معلوم گردد كه بهاء عبارت است از نور با هيبت و وقار و اين معنى مساوى است با معنايى كه جامع ميان جمال و جلال باشد.
جمال السالكين و سيّد الحكماء امام خمينى رحمه الله نيز در «شرح دعاى سحر» به اين نكته حِكمى اشاره نموده كه «فهو تعالى بهاءٌ بلا شوب الظلمة، كمالٌ بلا غبار النقيصة، سناءٌ بلا اختلاط الكدورة، لكونه وجودا بلا عدم وانّيّةٌ بلا مهية، والعالم باعتبار كونه علامة له و منتسبا اليه، و ظله المنبسط على الهياكل الظلمانية و الرحمة الواسعة على الأراضى الهيولانية بهاءٌ و نورٌ و اشراقٌ و ظهورٌ:«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ» ، و ظلّ النور نورٌ «أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ» ، و باعتبار نفسه هلاكٌ و ظلمةٌ و وحشةٌ و نفرةٌ .
ذات اقدس اله حقيقت بهاء و درخشندگى است بدون آن كه شائبه ظلمتى در او باشد و كمال محض است بى آن كه غبار نقصى در او تصوّر شود، و روشنايى صرف است بى آن كه آميخته به كدورتى باشد، زيرا او حقيقت هستى است بدون عدم، و انيّت محض بدون ماهيت است ، و جهان هستى به آن اعتبار كه وابسته به اوست، و عين ربط است و سايه و ظلّ آن حقيقت است، بهاء و نور و اشراق و ظهور اوست. ولى به اعتبار خود، بدون انتساب به او هلاكت ، تاريكى و وحشت و نفرت است امّا جمله پايانى دعا: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ اين اشاره به مقام تضرّع انسان داعى به سوى خداى سبحان و توسل به بهاء الهى است، زيرا انسان بعد از شهود بهاء و درك عظمت آن و نيل به مقام توحيدى اين اسم و وصف الهى و درخواست آن، تا خود مظهر و آيينه بهاء الهى شود، سزاوار است به جميع مراتب و درجات بهاء متوسل گردد، تا استجابت دعا را تصريح نمايد.