سه شنبه های فیروزه ایی
بسم الله
سه شنبه که می شود دلم کبوتر می شود و پرواز می کند.
سه شنبه ها بی شک کبوتر دلم به سمت جمکرانت می آید.
این هفته هم دلم میل پرواز دارد.
سه شنبه هایم مال توست مولایم.
مولایم ، آقای مهربانی در هیاهوی رفت وآمد این سه شنبه ها ،
دلم بالهایش زخمی شده و پرواز برایش سخت شده .
مولای سه شنبه هایم کبوتر دلم را پناه بده.
راوی انتظار
بمناسبت روز مباهله
روز مباهله فرا رسید.
تلاطم مهیبِ شک و تردید، آرامش پوشالی قلب هایشان را درهم کوبیده بود. آرزو می کردند تو را با گروهی از یاران و سربازانت ببینند تا اینکه با خاندان سراسر نورت به میدان مباهله قدم بگذاری.
ولی تو آمدی؛
با دنیایی که محو تماشای جمال و هیبت خاندان پاک و روحانی ات شده بود. قلب زمان از استواری گام های علی علیه السلام به تپش افتاد و گل های یاس، به تماشای فاطمه علیهاالسلام عطرافشان شدند.
دست در دانه اهل آسمان، حسن علیه السلام ، را در دستان مهربانت داشتی و جگرگوشه ات حسین علیه السلام را عاشقانه به سینه چسبانده بودی. زمین بر آسمان فخر می فروخت که بر پشت او گام می نهید و آسمان از دیدن آن همه شکوه و وقار، به وجد آمده بود. باد، عظمت ایمانتان را در گوش هزار سرو آزاد نجوا کرد و یک دشت شقایق، شیفته پاکی نگاهتان شد… .
و نجران، به حقانیت این خاندان، اعتراف کرد.