وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَنْ صارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ.
و آن حضرت فرمود: آن كه با حق درآويزد، حق بر زمينش زنـد.
|
موضوع: "حکمت ها"
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَنْ صارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ. و آن حضرت فرمود: آن كه با حق درآويزد، حق بر زمينش زنـد. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَا اسْتَوْدَعَ اللّهُ امْرَءاً عَقْلاً اِلاّ و آن حضرت فرمود: خداوند عقل را در كسى به وديعت نگذارَد جز اينكه اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماًما. روزى او را به وسيله آن نجات دهد.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: ما اَحَسَنَ تَواضُعَ الاَْغْنِياءِ لِلْفُقَراء و آن حضرت فرمود: چه نيكوست فروتنى توانگران براى تهيدستان طَلَباً لِما عِنْدَاللّهِ! وَ اَحْسَنُ مِنْهُ تيهُ الْفُقَراءِ عَلَى الاَْغْنِياءِ به جهت به دست آوردن رحمت خدا! و بهتر از آن بزرگ منشى تهيدستان است با توانگران اتِّكالاً عَلَـى اللّهِ. به خاطر تكيه كردن بر خدا.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِعَمّارِ بْنِ ياسِر رَحِمَهُ اللّهُ، وَ قَدْ سَمِعَهُ يُراجِعُ الْمُغيرَةَ به عمار ياسر رحمة اللّه عليه زمانى كه گفتگويش را با مغيره ابْنَ شُعْبَةَ كَلاماً: دَعْهُ يا عَمّارُ، فَاِنَّهُ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ الدّينِ پسر شعبه شنيد فرمود: اى عمّار، او را واگذار، چرا كه او از دين چيزى نگرفته اِلاّ ما قارَبَهُ مِنَ الدُّنْيا، وَ عَلى عَمْد لَبَّسَ عَلى نَفْسِهِ مگر آنچه كه او را به دنيا نزديك كند، و عمداً خود را به شبهه ها در انداخته لِيَجْعَلَ الشُّبُهاتِ عاذِراً لِسَقَطاتِهِ. تا آنها را عذرخواه خطاهاى خود قرار دهد.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ ، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنى قَوْلِهِمْ: «لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ»: حضرت را از معناى «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه» پرسيدند فرمود: اِنّا لانَمْلِكُ مَعَ اللّهِ شَيْئاً، وَلانَمْلِكُ اِلاّ ما مَلَّكَنا، با وجود خدا دارنده چيزى نيستيم، و دارنده چيزى نمى شويم جزآنچه او ما را دارنده آن نمايد، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ اَمْلَكُ بِهِ مِنّا كَلَّفَنا، بنابراين وقتى ما را دارنده چيزى نمودكه خود نسبت به آن دارنده تراست وظيفه اى برعهده ما گذاشته، وَ مَتى اَخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكْليفَهُ عَنّا. و هرگاه آن را از ما گرفت تكليـف آن را از ما برداشته.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مَنْ اَوْمَاَ اِلى مُتَفاوِت خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ. و آن حضرت فرمود: آن كه خود را به كارهاى مختلف دراندازد تدبيرها او را واگذارند.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِبَعْضِ مُخاطِبيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَة يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ و آن حضرت به كسى كه در محضرش به سخن برخاست و سخنى گفت كه از مثل او زيبنده قَوْلِ مِثْلِها: [ لَقَدْ طِرْتَ شَكيراً، وَ هَدَرْتَ سَقْباً. نبود، فرمود: پيش از بال درآوردن پريدى، و به خردسالى بانگ زدى. [ وَالشَّكيرُ ههُنا اَوَّلُ ما يَنْبُتُ مِنْ ريشِ الطّائِرِ قَبْلَ اَنْ يَقْوى وَ يَسْتَحْصِفَ. «شكير» در اينجا اولين بالهايى است كه بر پرنده مى رويد پيش از آنكه قوى و محكم شود. وَالسَّقْبُ: الصَّغيرُ مِنَ الاِْبِلِ، وَ لايَهْدِرُ اِلاّ بَعْدَ اَنْ يَسْتَفْحِلَ.] و «سَقْب» بچه شتر است، كه تا بزرگ نشده فرياد نمى زند.
وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: مُقارَبَةُ النّاسِ فى اَخْلاقِهِمْ اَمْنٌ مِنْ غَوائِلِهِمْ. و آن حضرت فرمود: هماهنگى با اخلاق مردم سپر ايمنى است در برابر كينه هايشان. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: الْعَيْنُ حَقٌّ، وَالرُّقى حَقٌّ، وَالسِّحْرُ حَقٌّ، و آن حضرت فرمود: چشم زخم، و افسونگرى، و جادوگرى، وَالْفَأْلُ حَقٌّ، وَالطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ، وَالْعَدْوى لَيْسَتْ و فال نيك واقعيّت دارد، اما فال بد زدن، و اثر گذارى از يكى به ديگرى در امور خرافى بِحَقٍّ. وَالطّيبُ نُشْرَةٌ، وَالْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَالرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، درست نيست. بوى خوش، عسل، سواركارى، و نظر به سبزه وَالنَّظَـرُ اِلَـى الْخُضْـرَةِ نُشْـرَةٌ. غم و اندوه را مى زدايد و كسالت را بهبودى مى بخشد. وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوالِدِ حَقّاً، وَ اِنَّ لِلْوالِدِ و آن حضرت فرمود: براى فرزند بر عهده پدر حقّى است، و براى پدر عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً. فَحَقُّ الْوالِدِ عَلَى الْوَلَدِ اَنْ يُطيعَهُ نيز بر عهده فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند اينكه پدر را فى كُلِّ شَىْء اِلاّ فى مَعْصِيَةِ اللّهِ سُبْحانَهُ، وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى در همه امور جز در معصيت خدا اطاعت كند، و حق فرزند بر باب الْوالِدِ اَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ، وَ يُحَسِّنَ اَدَبَهُ، وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ. پدر اينكه براى او نام نيكو قرار دهد، و وى را نيكو تربيت نمايد، و به او قرآن تعليم دهد. |