شنیده بود که عده ای هوای شهر زده سرشون. بلند شد و ایستاد مقابل جمع.
کیپ تا کیپ توی سوله اطلاعات عملیات آدم نشسته بود.
گفت:«بچه ها حتماً می دونید که حکم اموال و اجناس وقفی چیه؟
می دونید که یه قرآن، یه مُهر، یه کتاب، یه سجاده که وقف یه مسجد یا حسینیه باشه، باید اونقدر اونجا بمونه یا لاشه اش را بیرون ببرند یا اصلاً گم بشه و…
من و شما وقف جبهه هستیم. نائب امام زمان هم واقف ماست. باید تا آخر عمر اینجا بمونیم که یا میون این بیابان ها گم بشیم و یا…
صورت همه از اشک خیس شد. شده بود عین مجلس روضه ی امام حسین علیه السلام.
حالا دیگه کسی سخن نمی گفت و از برگشتن به زندگی و شهرش حرف نمی زد.
راوی: علی مساواتی همرزم سردار شهید علی چیت سازیان