به طور معمول مادران در مورد غذا خوردن فرزندان خود شکوه ی زیاد دارند و همواره دیده شده که بیشتر مادران به فرزندان نحیف و لاغر خود سفارش می کنند که بیشتر غذا بخورد و به فرزندی که وزنش بیشتر از اندازه ی معمول است، توصیه می کنند و حتی فشار می آورند که کمتر غذا بخورد و اغلب برخوردهای عصبی در هر دو زمینه ی بالا منجر به شکست پدر و مادر و کم تر از پیش خوردن فرزند لاغر و بیش تر از پیش خوردن فرزند به نسبت چاق یا به اصطلاح«تپل» آن ها می شود.
غذا خوردن امری غریزی است. ولی در آدمی یادگیری و محیط نقش زیادی در این عادت غریزی پدید آورده و آن را از مسیر طبیعی خود خارج ساخته است. چنان که برخی افراد بزرگ سال نیز گرسنگی و سیری خود را فراموش نموده و آغاز به خوردن و دست کشیدن از خوردن را به محرک ها و عوامل طبیعی وابسته کرده اند. هنگامی که ساعت دوازده می شود یا صدای اذان را می شنویم یا بوی غذا به بینی مان می رسد، گرسنه می شویم و هنگامی که بشقاب ما از غذا تهی می شود، دست از غذا می کشیم. تبلیغات تلویزیونی در مورد غذاها یا نشستن در رستوران های لوکس یا گران قیمت اشتهای ما را دوچندان می کند و غذاهای سنتی یا بدون آب و رنگ باعث کوری اشتهایمان می شود. این ها برای ما که بزرگ شده ایم، چندان مشکل نیست اگر چه ما هم هنوز ممکن است در هر سنی گرفتار برنامه های رژیمی ناموفق چاقی و لاغری باشیم. اما هر چه هست فرزندان ما گرفتار بدغذایی هستند و ما می خواهیم بدانیم چه باید بکنیم.
روان شناسان معتقدند که رفتار غذا خوردن و عادت دادن فرزندان به خوردن غذاهای گوناگون از دوران بارداری مادر آغاز می شود و به مادران باردار سفارش می کنند تا برای عادت دادن جنین خود به غذاهای گوناگون به خوردن غذاهای متنوع بپردازند. متخصصان تغذیه و پزشکان کودکان و روان شناسان در دوران نوباوگی کودک نیز بر این موضوع پافشاری می کنند که غذای کودک بدون افزوده شدن اسانس یا ادویه جات ویژه ای داده شود تا حس چشایی کودک به طور طبیعی به خوردن همه ی انواع غذاهای سالم و مرسوم در خانواده عادت کند.
به طور معمول دشواری ها از گوناگونی تبلیغات، سلیقه ی غذایی پدر و مادر و از سوی دیگر، شیوه ی برخورد آن ها با مشکلات معمولی غذا خوردن کودک آغاز می شود. هنگامی که یک مادر گرفتار، زاصرار دارد که غذای فرزند خود را هر چه زودتر بدهد تا به کارهای دیگرش برسد و کودک نیز در مرحله ی استقلال طلبی های دو سالگی یا منفی کارهای خود است، بستن دهان، پس دادن لقمه اجباری، پاشیدن غذا، وارونه کردن قاشق همگی باعث ادامه و تشدید رابطه ی دشوار بین مادر و کودک در امر غذا خوردن می شود.
مادر کم کم برای جلب رضایت کودک آغاز به تعریف از خوشمزگی غذا می کند و کودک نیز کم کم با شناخت طعم های متنوع، غذا را مطابق با تعاریف مادر نمی یابد و مقاومت ها بیشتر می شود. اصرار و التماس مادر، مقاومت کودک و بهانه جویی او را بیشتر می کند و بهانه جویی کودک، مادر را وادار به عقب نشینی یا تسلیم و یا دادن باج و رشوه به کودک می کند تا تن به غذا خوردن بدهد و این موضوع تا بزرگ تر شدن کودک و نوجوان شدن او ادامه می یابد.
اگر چه برای درست نمودن این اشکال در غذا خوردن هر کودک یا نوجوان لازم است روابط بین او و پدر و مادر را مورد ارزیابی قرار داد ولی توصیه های زیر برای پدر و مادر می تواند مقدمه ای برای درست نمودن این مشکل باشد:
اصول کلی برای لذت بردن از غذا خوردن در کودکان از این قرار است:
1- غذا را به صورت جالبی در برابر کودک بگذارید و به او عرضه کنید.
2- غذا را به اندازه ی کم به او بدهید.
3- درباره غذا زیاد شرح و تفصیل ندهید.
4- درباره ی اندازه ی غذایی که باید بخورد پافشاری نکنید. بسیاری از کودکان که از آغاز اشتهایشان کم است، پس از آن که تأکید و پافشاری پدر و مادر را دیدند، آن اندک اشتها را هم از دست می دهند و از غذا خوردن خودداری می کنند.
5- کوشش کنید که نسبت به غذا خوردن کودک آرام و خونسرد باشید.
6- آداب و اصول غذا خوردن را به کودکان کوچک تحمیل نکنید. این آداب را می توان بعدها هنگامی که کودک برخورد مثبت تری نسبت به غذا خوردن پیدا کرد، به او آموزش داد.
7- تا هنگامی که کودک به اندازه ی کافی در غذا خوردن مهارت پیدا نکرده و نسبت به غذا مشتاق نشده است، به او اجازه دهید که با دست غذا بخورد.
8- پیش از آن که کودک خودش آمادگی پیدا کند، او را مجبور نکنید که با شما سر میز یا سفره بنشیند.