امام خردسال
از آنجا که حضرت جواد نخستین امامی بود که در کودکی به منصب امامت رسید،طبعاً نخستین سؤالی که در هنگام مطالعه زندگی آن حضرت به نظر می رسد، این است که چگونه یک نوجوان می تواند مسؤولیت حساس و سنگین امامت و پیشوایی مسلمانان را بر عهده بگیرد؟آیا ممکن است انسانی در چنین سنی به آن حد از کمال برسد که بتواند جانشین پیامبر خدا باشد؟و آیا در امتهای پیشین چنین چیزی سابقه داشته است؟
در پاسخ این سؤالها باید توجه داشت: درست است که دوران شکوفایی عقل و جسم انسان معمولاً حد و مرز خاصی دارد که با رسیدن آن زمان، جسم و روان به حد کمال می رسند، ولی چه مانعی دارد که خداوند قادر حکیم،برای مصالحی،این دوران را برای بعضی از بندگان خاص خود کوتاه ساخته،در سالهای کمتری خلاصه کند.در جامعه بشریت از آغاز تاکنون افرادی بوده اند که از این قاعده عادی مستثنا بوده اند و در پرتو لطف و عنایت خاصی که از طرف خالق جهان به آنان شده است در سنین کودکی به مقام پیشوایی و رهبری امتی نائل شده اند.برای اینکه مطلب بهتر روشن شود ذیلاً مواردی از این استثناها را یاآوری می کنیم:
1- قرآن مجید درباره حضرت یحیی و رسالت او و اینکه در دوران کودکی به نبوت برگزیده شده است،می فرماید:«ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم»(وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً) . بعضی از مفسران کلمه «حکم» را در آیه بالا به معنای هوش و درایت گرفته اند و بعضی گفته اند: مقصود از این کلمه، «نبوت» است.مؤید این نظریه روایاتی است که در کتاب «اصول کافی» نقل شده است، از آن جمله، روایتی از امام پنجم وارد شده است که حضرت طی آن با تعبیر«حکم» در آیه مزبور، به «نبوت» حضرت یحیی در خردسالی استشهاد می کند و می فرماید:پس از درگذشت زکریا،فرزند او یحیی کتاب و حکمت را از او به ارث برد و این همان است که خداوند در قرآن می فرماید:(یا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً):«ای یحیی کتاب (آسمانی) را با نیرومندی بگیر،و ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم».
2- با اینکه برای آغاز تکلم و سخن گفتن کودک معمولاً زمانی حدود دوازده ماه لازم است،ولی می دانیم که حضرت عیسی علیه السلام در همان روزهای نخستین تولد زبان به سخن گشود و از مادر خود(که به قدرت الهی بدون ازدواج باردار شده و نوزادی به دنیا آورده بود و به این جهت مورد تهمت و اهانت قرار گرفته بود)بشدت دفاع کرد و یاوه های معاندین را با منطق و دلیل رد کرد،در صورتی که این گونه سخن گفتن و با این محتوا، در شأن انسانهای بزرگسال است. قرآن مجید گفتار او را چنین نقل می کند:
{عیسی} گفت:«بی شک من بنده خدایم،به من کتاب{آسمانی=انجیل} عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم وجودی پربرکت قرار داده است، و مرا تا آن زمان که زنده ام به نماز و زکات توصیه فرموده و {نیز مرا}به نیکی در حق مادرم سفارش کرده و جبار و شقی قرار نداده است».با توجه به آنچه گفته شد به این نتیجه می رسیم که قبل از امامان نیز ، مردان الهی دیگری از این موهبت و نعمت الهی برخوردار بوده اند و این امر اختصاص به امامان ما نداشته است.
از بررسی تاریخ زندگانی امامان استفاده می شود که این مسئله در زمان خود آنان مخصوصاً عصر امام جوادعلیه السلام نیز مطرح بوده و آنان هم با همین استدلال پاسخ داده اند.به عنوان نمونه توجه شما را به دو روایت در این زمینه جلب می کنیم:
1- یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید:در خراسان در محضر امام رضا بودیم.یکی از حاضران به امام عرض کرد:سرور من، اگر(خدای نخواسته)پیش آمدی رخ دهد،به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام فرمود:به فرزندم ابوجعفر.در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد علیه السلام را کم شمرد،امام رضاعلیه السلام فرمود:خداوند عیسی بن مریم را در سنی کمتر از سن ابوجعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد.
2- امام رضا علیه السلام به یکی از یاران خود به نام «معمربن خلاد» فرمود:«من ابوجعفر را در جای خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم،ما خاندانی هستیم که کوچکتران ما{معارف الهی را} موبمو از بزرگانمان ارث می برند».