جوانان و خودباوري از نگاه دين
آموزه هاي اجتماعي و تربيتي اسلام، اساساً بر مبناي خود ارزشمندي و خودباوري تدوين يافته است. در سخن اميرمؤمنان عليه السلام آمده است كه:
«مَعرفَهُ النفس انفعُ المَعارِفِ»
شناخت نفس و خودشناسي(كه مقدمه خودباوري است) مفيدترين شناخت ها است.
اگر چه اعتماد به نفس(خودباوري)، از اصطلاحات دانش روانشناسي است و در قرآن و احاديث، عيناً به كار نرفته است، اما بر پايه ي مضاميني بنياد نهاده شده كه در قرآن و حديث، فراوان يافت مي شوند. مفاهيمي چون: عزت نفس، حرمت خود، علوّ همت، پايداري، شكيبايي، اتكال به نفس، خودشناسي، شناخت گوهر نفس، تلاش و كوشش، توكل و… .
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
«مَن جَدَّ وَجَدَ»
هر كه تلاش كرد، يافت.
«اُطلُبُوا الحَوائِجَ بِعِزَّهِ الأنفُسِ، فَانَّ الامورَ تَجري بالمقادير»
خواسته هاي خويش را با عزت نفس برآورده سازيد، چرا كه كارها جريان معيني دارند.
در سخن اميرالمؤمنين علي عليه السلام هم آمده است:
«فان الفوز الاكبَرَ مَن ظَفَرَ مَعرِفَهَ النَّفسِ»
هر كه به شناخت خويشتن نايل شود، به بزرگ ترين رستگاري رسيده است.
اين كه گاهي چشم و گوش بسته از ديگران تقليد مي كنيم و گول آب و رنگ صنعت و يا هنر غريبه ها و بيگانگان را مي خوريم، به دليل آن است كه از داشته هاي خويش غافليم. اگر خود را باور كنيم و بدانيم كه ما هم فكر و انديشه و استعداد داريم، قدرت ابتكار و خلاقيت داريم، مكتب غني و انسان ساز داريم، كامل ترين و جامع ترين آيين آسماني را داريم؛ و بالاخره خودباور باشيم و دست گدايي به سوي يافته هاي به هم بافته ي ديگراني كه بسياري از مايه هاي افتخارشان ريشه در اسلام دارد دراز نكنيم، در اين صورت دروازه هاي پيشرفت و سعادت را خواهيم گشود و بركات مادي و معنوي خداوند هم به طور روز افزون بر ما نازل خواهد شد و پله هاي افتخار و سربلندي يكي پس از ديگري به سرعت طي خواهد شد.
موضوعات: "سایر" یا "احساس انتظار" یا "قرآن مجید" یا "تفسیر المیزان" یا "امام (ره) و مقام معظم رهبری" یا "احادیث" یا "مناسبتها" یا "فرزانگان" یا "پلاک" یا "جور واجور" یا "30 یا 30" یا "مشاوره" یا "تکنیکهای موفقیت" یا "ازدواج" یا "همسران و تفاهم خانواده" یا "جوانان و نوجوانان" یا "دعا" یا "ادعیه و زیارات" یا "گالری تصاویر" یا "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد" یا "گردشگری" یا "كمپين" یا "طوفان جاهلیت" یا "نجم ثاقب" یا "شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)" یا "رهروان بانوي كرامت" یا "خانواده آسمانی" یا "موضوع انقلاب اسلامی" یا "خاطرات" یا "دانلود" یا "دانلودصوتی" یا "دانلود متن"
مسأله فلسطين؛ مهم ترين مسأله ي بشريت امروز
امام خامنه اي مدظله العالي:
مهمترين مسأله ي امروز، مسأله فلسطين است كه در نيم قرن اخير همواره مهمترين مسأله ي جهان اسلام و شايد مهمترين مسأله ي بشريت بوده است. اين جا سخن از محنت و آوارگي و مظلوميت يك ملت است؛ سخن از غصب يك كشور است؛ سخن از ايجاد غده يي سرطاني در قلب كشورهاي اسلامي و در نقطه ي التقاي شرق و غرب جهان اسلام به يكديگر است؛ اين جا سخن از ظلم مستمري است كه اكنون دو نسل پي در پي از ملت مسلمان فلسطين را فرا گرفته است. امروزه كه قيام خونين اسلامي متكي به توده هاي مردم در سرزمين فلسطين، خطر واقعي و جدي را به اشغالگران بي وجدان و بيگانه از انسانيت و بي محابا از جنايت گوشزد مي كند، شيوه هاي دشمن از دشمن از هميشه پيچيده تر و هشدار دهنده تر است و مسلمين در سراسر جهان بايد مسأله را از هميشه جدي تر بگيرند و براي آن فكري و كاري بكنند… و اين است خبر تازه ي امروز.
جواني، يك پديده ي درخشان و يك فصل بي بديل و بي نظير از زندگي هر انساني است.
جوان در دوره ي جواني به خصوص در آغاز جواني تمايلات و انگيزه هايي دارد:
اولاً: چون در حال تكوين هويت جديد خود است، مايل است شخصيت جديد او به رسميت شناخته بشود؛ كه غالباً اين اتفاق نمي افتد و پدر و مادرها جوان را در هويت و شخصيت جديد او گويه به رسميت نمي شناسند.
ثانياً: جوان احساسات و انگيزه هايي دارد؛ رشد جسماني و روحي دارد؛ به دنياي تازه اي قدم گذاشته است كه غالباً دور و بري ها، خانواده، كسان، افراد در جامعه، از اين دنياي جديد بي خبر و بي اطلاع مي مانند، يا به آن بي اعتنايي مي كنند؛ لذا جوان احساس تنهايي و غربت مي كند.
ثالثاً: جوان در دوره ي جواني چه اوايل بلوغ و چه بعدها با مجهولات زيادي رو به رو مي شود؛ مسائل جديدي براي او مطرح مي شود كه سؤال انگيز است؛ در ذهن او شبهه ها و استفهام هايي به وجود مي آيد كه مايل است به اين شبهه ها و سؤال ها و استفهام ها پاسخ داده بشود.
رابعاً: جوان احساس مي كند در وجود او انرژي هاي متراكمي وجود دارد؛ توانايي هايي را در خود احساس مي كند؛ هم از لحاظ جسماني، هم از لحاظ فكري و ذهني.
خامساً: جوان براي اولين بار با دنياي بزرگي در دوره ي جواني مواجه مي شود كه اين دنيا را تجربه نكرده و از اين دنيا چيزهاي زيادي نمي داند؛ بسياري از حوادث زندگي براي او پيش مي آيد كه تكليف خودش را در مقابل آنها نمي داند؛ احساس مي كند كه احتياج به راهنمايي و كمك فكري دارد.
امام خمینی ره:
بی جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع الأسف در بین آنان از سردمداران و حکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی کنند و چشم و گوش بسته تسلیم آمریکا هستند دیده می شود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان ملحقند.
امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکن خانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.
وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی ره
امام خامنه ای مدظله العالی:
* بر اساس سنت الهی، حق هنگامی به پیروزی می رسد که پیروان آن در همه اوضاع و احوال، استحکام و استقامت نشان دهند.
* یک قدم عقب نشینی در برابر مستکبران، منجر به یک قدم پیشروی آنان خواهد شد و این تصور که عقب نشینی و«عدول از مواضع و حرفهای صحیح» باعث تغییر سیاست استکبار خواهد شد، تصوری کاملاً غلط و بی اساس است.
پیش بینی شهادت
حسن رفیعی از اعضای گردان امام علی علیه السلام بود. او دو روز پیش از آن که به شهادت برسد، به من گفت:«من ظرف 24 آینده شهید می شوم.»
حالت روحی او از آن ساعت به بعد به کلی تغییر کرد.
چند دقیقه به شهادتش مانده بود که جعبه ی بیسکویت را برداشت و با خط خوشی روی آن نوشت:«یک شهید می آید که سر در بدن ندارد. یک شهید می آید که دست در بدن ندارد.»
آن گاه جعبه را کنار گذاشت.
چند دقیقه بعد خط شلوغ شد و او در حین درگیری با خمپاره ی 120 به شهادت رسید و همان طور که توصیف کرده بود، سر و دستش قطع شد.
حكايت آن استخاره
در پی عقب نشینی رزمندگان اسلام در پایان جنگ از جزیره ی مجنون، تنها جاده ارتباطی داخل هور(جاده ی13 کیلومتری سیدالشهدا علیه السلام) تخریب شد. این جاده که به طور مستقیم به جزیره ی مجنون وصل می شد، یک بازوی فرعی به نام جاده ی قمر داشت. تعداد زیادی از شهدا روی جاده ی قمر باقی مانده بودند.
در سال1374 بنده با دو تن از دوستان با قایق به شناسایی آن منطقه پرداختیم. حدود2/5 کیلومتر از آن جاده به کُلی قطع شده بود. در آن شناسایی، به نقطه ای در روی جاده قمر رسیدیم که پیکرهای شهدا و سنگرهای فرو ریخته شده بر روی جاده کاملاً مشخّص بود. برای انتقال شهدا حتماً می بایست بیل مکانیکی و لودر می بردیم تا سنگرها را زیر و رو کنیم و عملیات انتقال صورت بگیرد و این کار به ترمیم جاده نیاز داشت؛ لذا تصمیم گرفتیم آن را درست کنیم.
البته رفقا تردیدهایی ایجاد کردند. برای آنکه یک اطمینان و سکینه ی قلبی ایجاد شود، گفتم: خیلی خوب، ما با خداوند متعال مشورت می کنیم.
با قرآن استخاره کردم که جاده را با وضعیتی که دارد ترمیم کنیم یا نه؟ آیه ی 77 سوره شریفه طه آمد(وَ لَقَد أَوحَینَا إِلی موسی أَن أَسرِ بِعِبادی فَاضرِب لَهُم طَریقاً فِی البَحرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخشی)؛«و ما به موسی وحی فرستادیم که بندگانم را با خود ببر و برای آنها راهی خشک در دریا بگشا که نه بیم خواهی داشت و نه خواهی ترسید.»
با این آیه، دغدغه ی خاطر ما دوستان برطرف شد و در پی آن، جاده را ظرف یک ماه ترمیم کردم. سپس دستگاههای مهندسی را به آنجا بردیم و در همان آغاز کار به پیکر مطهر 90 شهید دست یافتیم.
قال الصادق عليه السلام:
أيَعجِزُ أحَدُكُم أن يكونَ مِثلَ النَّملَه؟ فَإنَّ النَّملَهَ تَجُرُّ إلي جُحرِها
آيا از مثل مورچه بودن عاجزيد؟ مورچه(روزي اش) را به سوي لانه اش مي كشاند.(پس چنين باشيد.
وسايل الشيعه/ ج17/ ص22
کتاب فیزیک به جای قمقمه
در تفحص منطقه عملیاتی والفجر1 در ارتفاع 112 فکه، نوجوانی 16-17 ساله را یافتیم، آنجا که زمانی قلبش در آن می تپیده، برجستگی ای نظرم را به خود معطوف کرد. جلوتر رفتم و در حالی که نگاهم به پیکر استخوانی و اندام اسکلتی اش بود و از گودی محل چشمانش، معصومیت دیدگانش را می خواندم، آهسته دکمه های لباس را باز کردم. در کمال حیرت و تعجّب متوجه شدم یک کتاب و دفتر زیر لباس گذاشته بود. کتاب پوسیده را که با هر حرکتی برگ برگ و دست خوش باد می شد، برگرداندم. کتابی که ده سال تمام، با آن شهید همراه بوده است، کتاب فیزیک بود و یک دفتر که در صفحات اولیه آن بعضی از دروس نوشته شده بود. مسئله ای که برایم جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافی همراه خود نیاورده و نداشت، ولی کسب علم و دانش، آنقدر برایش مهم بوده که در مجموعه عملیات کتاب و دفترش را با خود آورده بود تا هر جا از رزم فراغتی یافت، درسش را بخواند.
مجموعه خاطرات تفحص شهدا
روایتی از همسر شهید دقایقی
قبل از عملیات کربلای5 زنگ زد و گفت:«اگر می توانید به اهواز بیایید.» نگران شدم، با ابراهیم و زهرا به سمت اهواز حرکت کردیم. شب رسیدیم پیش اسماعیل بعد از کمی صحبت گفت:"شاید دیدار بعدی ما در بهشت باشه!". من همه چیز را فهمیدم و دیگر حرفی نزدم. بعدها از زبان یکی از همرزمانش شنیدم که می گفت:«بعد از تدارک عملیات کربلای5 به سمت خط حرکت کردیم. در بین راه بمب های دشمن به زمین اصابت کرد و ما هر دو زخمی شدیم. به هر زحمتی بود خود را درون کانال انداختیم. ناگهان صدای سوت راکتی ما را به حالت خیز درآورد. با انفجار راکت هر کدام به سویی پرتاب شدیم. یک کم که گذشت اسماعیل را صدا زدم اما جوابی نداد. دیدم که آرام خوابیده و شهید شده.