امام خامنه ای مدظله العالی
عدّه ای خیال کرده اند که وقتی ما به تهاجم فرهنگی غرب حمله می کنیم، فقط مسأله مان این است که یک نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نکرده است. مردم بحمدالله حجابشان را رعایت می کنند؛ الّا افرادی قلیل، مسأله اینها نیست. این، فرعی است. اصل قضیه آن است که داخل خانه هاست و از مجامع جوانان سرچشمه می گیرد و دشمنان آن جا کار می کنند. آن که آشکار نیست، آن که پنهان است، خطر آن جاست.
بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور1372/2/15
موضوعات: "سایر" یا "احساس انتظار" یا "قرآن مجید" یا "تفسیر المیزان" یا "امام (ره) و مقام معظم رهبری" یا "احادیث" یا "مناسبتها" یا "فرزانگان" یا "پلاک" یا "جور واجور" یا "30 یا 30" یا "مشاوره" یا "تکنیکهای موفقیت" یا "ازدواج" یا "همسران و تفاهم خانواده" یا "جوانان و نوجوانان" یا "دعا" یا "ادعیه و زیارات" یا "گالری تصاویر" یا "کتاب" یا "نهج البلاغه" یا "خطبه ها" یا "نامه ها" یا "حکمت ها" یا "زیبایی های اخلاق حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد" یا "گردشگری" یا "كمپين" یا "طوفان جاهلیت" یا "نجم ثاقب" یا "شاگردان مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام)" یا "رهروان بانوي كرامت" یا "خانواده آسمانی" یا "موضوع انقلاب اسلامی" یا "خاطرات" یا "دانلود" یا "دانلودصوتی" یا "دانلود متن"
امام خمینی ره
نماز جمعه یک اجتماع سیاسی است، در عین حال که عبادت است. در خطبه ی نماز جمعه باید مسائل سیاسی روز مطرح بشود، گرفتاری مسلمان ها طرح بشود.
امام خامنه ای مدظله العالی
نماز جمعه یک سازماندهی الهی و معنوی بر اساس تبیین معارف الهی در همه جای کشور است.
خاطره ای از همراهی امام خامنه ای و شهید هاشمی نژاد
(به مناسبت شهادت حجت الاسلام هاشمی نژاد در مهرماه1360)
در روز نوزده دی ماه57، مردم مشهد با ارتش مواجه شدند. آن روز قرار بود آیت الله خامنه ای در استانداری سخنرانی داشته باشند. ارتش، تانک به خیابان آورده بود، اما ارتشی های تانک ها با مردم اعلام همبستگی کردند. مردم هم روی تانک ها ایستادند. آقای هاشمی نژاد خطاب به مردم فریاد می زدند:«نروید، این کار را نکنید» ولی وقتی دیدند فایده ای ندارد، خودشان هم روی یک تانک ایستادند. هلی کوپتری از بالای جمعیت این صحنه را دید و سپس نیروهای ارتشی با تانک به سوی مردم راه افتادند تا جمعیت را که برای گوش دادن به سخنرانی متراکم شده بوند، متفرق کنند. آن روز توانستیم اسلحه ارتشی ها را بگیریم. تانک ها را آتش زدیم و مردم جیپ های فرماندهی را له کردند. خلاصه زهرچشمی از ارتش و ارتشی و حکومت نظامی گرفتیم. البته ارتش روز ده دی ماه کشتاری راه انداخته بود، ولی از آن به بعد ارتش در مشهد از صحنه خارج شد و امور به دست آن سه بزرگوار(امام خامنه ای، حجت الاسلام هاشمی نژاد و آیت الله طبسی) افتاد.
آیت الله بهجت ره
دعای تعجیل فرج، دوای همه دردها است
در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلّیه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! هر چند حضرت حجت(عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی- هر چند ضعیف- خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!
راه نجات از گرفتاری
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر(عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقه ی زبان… بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.
در محضر بهجت، ج2، ص347
امام خمینی ره
ما مفتخریم که باقرالعلوم علیه السلام بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدای متعال و رسول صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ماست.
امام خامنه ای حفظه الله تعالی
زنده کردن سخن حق در دنیای مادّی و منحط و گمراه کننده و غرق در فساد، کاری است که امام باقر علیه السلام یک تنه به کمک معدودی از اصحاب خود، در دنیای بزرگ آن روز اسلام انجام می داد.
روزی که عالم یهودی در برابر باقرالعلوم(ع) زانو زد
محدّثان و مورّخان به نقل از امام جعفر علیه السلام آورده اند:
روزی هشام بن عبدالملک، پدرم امام محمدباقر علیه السلام را نزد خود احضار کرد. چون حضرت به مجلس هشام وارد شد، پس از مذاکراتی در مسائل مختلف، هشام ما را به همراه چند مأمور مرخص کرد. از مجلس هشام بن عبدالملک خارج و راهی منزل شدیم، در بین راه به میدان شهر برخوردیم که عدّه بسیاری در آن میدان تجمّع کرده بودند، پدرم از مأموران هشام- که همراه ما بودند- سؤال نمود: این ها چه کسانی هستند و برای چه این جا جمع شده اند؟ یکی از مأموران گفت: این ها علما و رُهبانان یهود هستند، که سالی یک بار در همین مکان تجمّع می کنند و پرسش و پاسخ دارند؛ و آن که در وسط جمعیّت نشسته، از همه بزرگ تر و عالم تر می باشد. آن گاه پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام صورت خود را پوشاند و در میان آن جمعیّت نشست؛ و من هم صورت خود را پوشاندم و کنار پدرم نشستم. مأموران نیز در اطراف ما شاهد کارهای ما بودند، در همین بین عالم یهودی از جایش بلند شد و نگاهی به اطراف انداخت و سپس به پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام خطاب کرد و گفت: آیا تو از ما هستی، یا از امّت مرحومه؟ پدرم اظهار داشت: از امّت مرحومه هستم. پرسید: از علما هستی یا از جاهلان؟
پدرم فرمود: از جاهلان نیستم. عالم یهودی مضطرب شد و گفت: سؤالی دارم. امام فرمود: سؤالت را مطرح کن، گفت: دلیل شما چیست که می گویید: اهل بهشت می خورند و می آشامند بدون آن که مواد زایدی از آن ها خارج گردد؟ فرمود: شاهد و دلیل آن، جنین در شکم و رحم مادر است، آنچه را تناول نماید جذب بدنش می شود و مواد زایدی خارج نمی شود. عالم یهودی گفت: مگر نگفتی که من از علما نیستم؟ پدرم فرمود: گفتم که من از جاهلان نیستم.
سپس آن عالم یهودی گفت: کدام ساعتی است که نه از ساعات شب محسوب می شود و نه از ساعات روز؟ فرمود: آن ساعت، بین طلوع فجر و طلوع خورشید است. عالم یهودی اظهار داشت: سؤال دیگری باقی مانده است که بر جواب آن قادر نخواهی بود؛ و آن این که کدام دو برادر دوقلو بودند که همزمان به دنیا آمدند و همزمان هلاک شدند، در حالتی که یکی از آن دو، پنجاه سال و دیگری صد و پنجاه سال عمر داشت؟ پدرم فرمود:آن دو برادر دوقلو به نام عزیز و عُزیر بودند، که در یک روز به دنیا آمدند؛ و چون عمر آن ها به بیست و پنج سال رسید، عُزَیر سوار الاغی بود و از روستایی به نام أنطاکیه گذر کرد، در حالتی که تمامی درخت ها خشکیده و ساختمان ها خراب و اهالی آن در زمین مدفون بودند، گفت: خدایا! چگونه آن ها را زنده می نمایی؟ در همان لحظه خداوند جانش را گرفت و الاغ هم مُرد و اجسادشان مدّت یک صد سال در همان مکان ماند و سپس زنده شد و الاغ هم زنده شد و به منزل خود بازگشت ولی برادرش عزیز او را نمی شناخت و به عنوان میهمان او را به منزل راه داد و خاطره های برادرش را تعریف کرد و سپس افزود: او صد سال قبل از منزل بیرون رفت و برنگشت. سپس عُزیر که جوانی بیست و پنج ساله بود خود را به برادرش عزیز که پیرمردی صد و بیست و پنج ساله بود معرّفی کرد و با یکدیگر بیست و پنج سال دیگر زندگی کردند و یکی در پنجاه سالگی و دیگری در صد و پنجاه سالگی وفات یافت. عالم یهودی ناراحت و غضبناک شد، از جای خود برخاست و گفت: تا این شخص در میان شما باشد من با شماها سخن نمی گویم. مأموران هشام این خبر را برای هشام گزارش دادند و هشام دستور داد که هر چه سریع تر ما را به سوی مدینه منوّره حرکت دهند.
هفته نامه پرتو/سال دوازدهم/چهارشنبه15دی1389
امام خامنه ای مدظله العالی
اینکه در عرف دوره جوانی من- که حالا خوشبختانه آن طور نیست و خیلی فرق کرده- واقعاً هر کالایی به صِرف خارجی بودن، مطلوب بود و به صِرف داخلی بودن نامطلوب، فرهنگ عمومیِ آن زمانها بود و در داخل کشور هم جرأت و گستاخی کار علمی و تحقیقی و باز کردن بن بست ها و شکستن مرزهای دانش اصلاً قابل تصور نبود و کسانی که در خودشان چنین استعدادی می دیدند، به هیچ راهی جز اینکه در محیط های خارج از کشور کار کنند، فکر نمی کردند. اینکه ما خودمان بسازیم، خودمان تولید کنیم و خودمان ابتکار، اصلاً متصور نبود. بنده از اطلاعات و گزارش های گوناگونی که در اختیارم قرار گرفته، نمونه های عینی خیلی فراوانی را سراغ دارم که شاید بعضی از شماها هم این موارد را بدانید. اما امروز نه، امروز خوشبختانه این حالت دلیزی و خوداتکایی و شجاعتِ وارد شدنِ در میدان های گوناگون هست. این فرهنگ را انقلاب عوض کرد. مقوله فرهنگ این است…
بیانات پس از بازدید از سازمان صدا و سیما1383/2/28
الإمام الباقر علیه السلام:
ما مِن عَبدٍ یَغدُو فی طَلَبِ العِلمِ أو یَرُوحُ إلّا خاضَ الرَّحمَهَ و هَتَفَ بِهِ المَلائِکَهُ: مَرحَباً بِزائِرِ اللهِ!.*
هیچ بنده ای نیست که در طلب دانش صبح یا شام رفت و آمد کند مگر آنکه در رحمت{خدای} فرو رود و فرشتگان به او آواز دهند: خوشا به زائر خدا؛{چنین بنده ای} با پیمودن آن راه{دانش} راهی از بهشت را پیموده است.
البحار-1/174
کأنَّ المؤمِنینَ هُمُ الفُقَهاءُ: أهلُ فِکرَهٍ و عِبرَهٍ لَم یُصِمَّهُم عَن ذِکرِ اللهِ ما سَمِعُوا بِآذانِهِم، و لَم یُعمِهِم عَن ذِکرِ اللهِ ما رأوا مِن الزِّینَهِ.*
گویا مؤمنان{واقعی} همان دین پژوهان و اهل اندیشیدن و پند گرفتن هستند. شنیده های دنیوی، گوش آنها را از{شنیدن} یاد خدا، کر نمی کند و زرق و برق دنیا چشم آنان را از یاد خدا کور نمی سازد.
البحار73/36
إنَّما کانَ شِیعَهُ عَلِیٍّ علیه السلام یُعرَفونَ بِالوَرَعِ وَ الإجتِهادِ و المُحافَظَهِ وَ مُجانَبَهِ الضَّغائِنِ و المَحَبَّهِ لِأولیاءِ اللهِ.*
شیعیان علی علیه السلام به پارسایی، و کوشایی{در عبادت}، و مراقبت، و دوری از کینه ها، و دوست داشتن اولیای خدا شناخته می شدند.
البحار- 66/493
مَن طَلَبَ الرِّزقَ فِی الدُّنیا استِعفافاً عَنِ النّاسِ، و سَعیاً عَلی أهلِهِ، و تَعَطُّفاً عَلی جارِهِ، لَقِیَ اللهَ- عزَّ و جلَّ- یَومَ القیامَهِ و وجهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَیلَهَ البَدرِ.*
هر کس در دنیا به دنبال روزیِ{حلال} برود برای اینکه نیازمند دیگران نباشد و هزینه های زن و فرزندش را تأمین نماید و به همسایه اش یاری رساند، روز قیامت با سیمایی مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد کرد.
العلِمُ کَمَن مَعَهُ شَمعَهٌ تُضیءُ لِلنّاسِ، فکُلُّ مَن أبصَرَ شَمعَتَهُ دَعا{لَهُ} بِخَیرٍ؛ کذلِکَ العالِمُ مَعَهُ شَمعَهٌ تُزیلُ ظُلمَهَ الجَهلِ و الحَیرَهِ.*
عالم همچون کسی است که شمعی به دست دارد و راه را بر مردم می نماید، پس هر که پرتو شمع او را ببیند برایش دعای خیر کند. عالم هم با شمع علمی که در دست دارد تاریکی های جهل و سرگردانی را از میان می برد.
الاحتجاج للطبرسی-1/17
إنَّ اللهَ أکرَمَ بِ«الجُمُعَهِ» المُؤمِنینَ، فسَنَّها رَسولُ اللهِ(ص) بِشارَهً لَهُم، و«المنافقینَ» تَوبیخاً لِلمُنافقینَ و لا یَنبَغی تَرکُها، فمَن تَرَکَها مُتَعَمِّداً فلا صَلاهَ لَهُ.*
خداوند با{نازل کردن} سوره جمعه مؤمنان را گرامی داشت، و رسول خدا(ص) آن را در نماز جمعه سنت نهاد تا بشارتی باشد مؤمنان را، و سوره منافقین را برای توبیخ منافقان قرار داد، و ترک آن{در نماز جمعه} شایسته نیست و هر کس عمداً ترکش کند نمازش نماز نیست.
البحار-89/138
إذا قامَ قائِمُنا فَإنَّهُ یُقَسِّمُ بِالسَّوِیَّهِ و یَعدِلُ فِی خَلقِ الرَّحمنُ البِرِّ مِنهُم و الفاجِرِ، فَمَن أطاعَهُ فَقَد أطاعَ اللهَ و مَن عَصاهُ فَقَد عَصَی اللهَ.*
زمانی که قائم ما ظهور کند{بیت المال را} برابر تقسیم می کند و با خَلق خدای مهربان، از نیک و بد، به عدالت رفتار می نماید. پس هر که از او فرمان برد، از خدا فرمان برده است و هر که از او نافرمانی کند، از خدا نافرمانی کرده است.
البحار51/29
أنزِلِ الدُّنیا کَمَنزِلٍ نَزَلتَهُ ثُمَّ ارتَحَلتَ عَنهُ، أو کَمالٍ وَجَدتَهُ فِی مَنامِکَ فَاستَیقَظتَ و لَیسَ مَعَکَ مِنهُ شَیءٌ. إنّی{إنَّما} ضَرَبتُ لَکَ هذا مَثَلاً لِأنَّها عِندَ أهلِ اللُّبِّ و العِلمِ بِاللهِ کَفَیءِ الظِّلالِ.*
دنیا را چون منزلگاهی بدان که در آن فرود آمده ای و سپس از آن می کوچی؛ یا مانند مالی بدان که در عالم خواب یافته ای و چون بیدار شوی چیزی از آن با تو نیست. من این را به عنوان تشبیه و مَثَل برایت گفتم؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و خداشناسان همانند جا به جا شدن سایه هاست.
الکافی2/133
أربَعٌ مَن کُنَّ فِیهِ بَنَی اللهُ لَهُ بَیتاً فِی الجَنَّهِ: مَن آوَی الیَتِیمَ، و رَحِمَ الضَّعِیفَ، و أشفَقَ عَلی والِدَیهِ، و رَفِقَ بِمَملُوکِهِ.*
چهار خصلت است که هر کس آنها را داشته باشد، خداوند برایش در بهشت خانه ای بنا کند؛ کسی که به یتیم سر پناه دهد، به ناتوان رحم کند، با پدر و مادرش مهربان باشد، و با غلامش مدارا کند.
البحار-75/4
أبلِغ مَن تَری مِن مَوالِینا السَّلامَ و أوصِهِم بِتَقوَی اللهِ، و أن یَعُودَ غَنِییُّهُم عَلی فَقِیرِهِم و قَوِیُّهُم عَلی ضَعِیفِهِم.*
هر یک از دوستان ما را که می بینی سلام برسان و به آنان سفارش کن که از خدا بترسند و توانگر آنها به نیازمندشان و نیرومند آنان به ناتوانشان کمک کند.
الکافی-2/175
عَظِّمُوا أصحابَکُم و وَقِّرُوهُم، و لا یَتَهَجَّم بَعضُکُم عَلی بَعضٍ، و لا تُضارُّوا و لا تَحاسَدُوا وَ إیّاکُم و البُخلَ، کُونُوا عِبادَ اللهِ المُخلَصِینَ الصّالِحینَ.*
یاران خود را بزرگ دارید و به آنها احترام گذارید، به یکدیگر حمله نکنید، و به هم زیان نزنید و حسادت نورزید، از بخل بپرهیزید. بندگان مخلص و شایسته ی خدا باشید.
الکافی-2/637
تَذاکُرُ العِلمِ ساعَهً خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلَهٍ.*
یک ساعت مذاکره ی علمی، بهتر از یک شب عبادت است.
الاختصاص245
إنَّ الفَقِیهَ حَقَّ الفَقِیهِ: الزّاهِدُ فِی الدُّنیا، الرّاغِبُ فِی الآخِرَهِ، المُتَمَسِّکُ بِسُنَّهِ النَّبِیِّ(ص).*
فقیه حقیقی کسی است که به دنیا بی اعتنا و به آخرت مشتاق باشد و به سنّت پیامبر(ص) چنگ در زند.
الکافی-1/70
کانَ عَلیٌّ علیه السلام إذا صَلَّی الفَجرَ لَم یَزَل مُعَقِّباً إلی أن تَطلُعَ الشَّمسُ، فَإذا طَلَعَت اجتَمَعَ إلَیهِ الفُقَراءُ و المَساکِینُ و غَیرُهُم مِنَ النّاسِ فَیُعَلِّمُهُمُ الفِقهَ وَ القُرآنَ.*
همواره علی علیه السلام وقتی نماز صبح را می خواند، مشغول به تعقیب نماز می شد تا خورشید طلوع کند. چون خورشید می دمید فقیران و بینوایان و مردم دیگر دور او جمع می شدند، پس آن حضرت به آنان فقه و قرآن می آموخت.*
البحار-41/132
أتی رَسُولَ اللهِ(ص) رَجُلٌ فَقالَ: یا رَسُولَ اللهِ أوصِنِی، فَکانَ فِیما أوصاهُ أن قالَ: إلقَ أخاکَ بِوَجهٍ مُنبَسِطٍ.
مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، مرا اندرزی ده. یکی از اندرزهایی که پیامبر(ص) به او داد این بود که فرمود: برادرت را با گشاده رویی ملاقات کن.*
الکافی-2/103
چگونه امام پنجم علیه السلام به باقر لقب یلفت با این که همه ی معصومین شکافنده ی دانش و علم بوده اند؟
برای بررسی و تحلیل آن لازم است که به موقعیت و زمان ویژه ی امام باقر علیه السلام توجه نماییم.
بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم حوادث تلخ و ناگواری برای جهان اسلام و اهل بیت علیهم السلام پیش آمد که موجب شد امام علی(ع) به مدت بیست و پنج سال خانه نشین گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهره ی لازم را ببرند. در دوره ی پنج ساله ی حکومت آن حضرت ناکثان(عهدشکنان)، قاسطین(معاویه و اصحاب او) و مارقین(خوارجنهروان) نیز با جنگ های خود فرصت تعلیم گسترده را از آن امام سلب نمودند.
امام مجتبیعلیه السلام نیز پس از دوره ی حکومت کوتاه خود، همین مشکلات و تنگناها را داشته و خفقان حاکم اموی و تبلیغات مسموم آنان راه های روی آوری مردم به سوی آن حضرت را سد نموده بود. این خفقان در دوران امام حسین علیه السلام به اوج خویش رسید. به طوری که هر گونه امکان تبلیغ و بیان فروعات احکام را از ابی عبدالله سلب نمودند.
اگر روایات فقهی را مورد مطالعه و دقت قرار دهیم مشاهده می کنیم که روایات امام حسین علیه السلام در این زمینه اندک است، تازه همان روایات نیز از طریق فرزندان معصومش علیهم السلام به ما رسیده است.
این خفقان در کربلا به اوج خود رسید و پس از شهادت آن حضرت تا پایان عمر امام زین العابدین علیه السلام نیز سایه سنگین و شوم استبداد بر امّت اسلامی گسترده بود امّا در زمان امام باقر علیه السلام وضعیت به گونه ای دیگر شده بود. از یک سو فرقه های مختلف و مکتب های گوناگون سؤالات زیادی را در ذهن ها پدیدار ساخته بودکه جواب و تحقیق درباره ی آن را دنبال می کردند که مناظرات امام علیه السلام گواه آن است.
در این زمان بود که امام باقر علیه السلام در صحنه علمی ظهور یافت و علوم دینی و الهی را فرا راه حق جویان قرار داد و با تبیین دست و اصیل دیدگاه دین، جلوه ی زیبایی از دانش و آگاهی و معرفت را ترسیم نمود و انسان های دور افتاده از ساحل را به آب های زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمی نسل کوثر را متجلی ساخت و گل واژه های علم و آگاهی را از بوستان قرآن وسنّت به دل های حق جو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمد بر تارک قرون و اعصار هر چه شکوهمندتر بدرخشد.
مادر محترم ایشان«کانت صدّیقه لم تُدرَک فی آل الحسن اِمرَأهٌ مثل ها؛ او بسیار راستگو بود که در خاندان امام مجتبی هیچ زنی به همتایی او نمی رسید.» او در سایه سار نخل بالنده ی امامت به مقامی رسیده که امام باقر علیه السلام می فرماید:
«روزی مادرم در زیر دیواری نشسته بود که ناگاه صدایی از دیوار برخاست و از جا کنده شد. در حال فرود آمدن بود که مادرم با دست خود به دیوار اشاره نمود و فرمود:«لا و حقّ المصطفی ما اذن الله لک فی السقوط فَبَقِیَ مُعَلقا فی الجوّ؛ سوگند به حق مصطفی تو نباید فرود آیی که حق تعالی تو را به افتادن رخصت نمی دهد پس آن دیوار در فضا معلق باقی ماند، تا مادرم از آن جا بگذشت.
این چنین است که فضیلت مادری پنجمین امام معصوم را دارا می گردد و به سال57(پنجاه و هفت) ه.ق دامنش گل وجودی باقرالعلوم علیه السلام را متجلی می سازد و در هاله ای از نور و عظمت قرار می گیرد.
امام محمدباقر علیه السلام در شهر مدینه، در اول رجب سال57ه.ق دیده به جهان گشود. او اولین فرزند در خاندان علوی بود که از نسل دو امام(حسن و حسین علیهماالسلام) متولد شد. پدرش امام سجاد علیه السلام و مادرش ام عبدالله(فاطمه) دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است.