نقش بصیرت در جامعه زنان
بیداری زنان، احساس شخصیت و هویت در میان بانوان، آگاهی و بصیرت در میان جامعه ی زن، تأثیرش بر روی بیداری اسلامی و عزت اسلامی یک تأثیر مضاعف است.
بیانات امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار شرکت کنندگان در اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی1391/04/21
موضوع: "امام (ره) و مقام معظم رهبری"
رابطه متقابل بصیرت و اخلاص
این اخلاص و بصیرت روی هم اثر می گذارند. هر چه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیک تر می کند. هر چه مخلصانه تر عمل کنید، خدای متعال بصیرت شما را بیشتر می کند.
بیانات امام خامنه ای مدظله العالی در جمع 110 هزار بسیجی در روز عید غدیر1389/09/04
امام خامنه ای مدظله العالی
* اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهایی که بر ملت ها وارد می شود، در بسیاری از موارد بر اثر بی بصیرتی است. خطاهایی که بعضی از افراد می کنند - می بینید در جامعه خودمان هم گاهی بعضی از عامه مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهایی می کنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهی خطاهایشان اگر کماً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیش از خطاهای عامه مردم است - بر اثر بی بصیرتی است.
* …. بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهی می بیند که متأسفانه بعضی از نخبگان خودشان هم دچار بی بصیرتی اند؛نمی فهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفی یکهو به نفع دشمن می پرانند؛ به نفع جبهه ای که همتش نابودی بنای جمهوری اسلامی است به نحوی. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهای بدی هم نیستند، نیت بدی هم ندارند؛ اما این است دیگر. بی بصیرتی است دیگر. این بی بصیرتی را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهای مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوی تقلیدی - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمی خواهم - از بین ببرید.
* جوانان عزیز! هر چه می توانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید دشمنان از بی بصیرتی ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت.
* ای جوانان و ای بسیجیان عزیز، در هر جای کشور که هستید، این بصیرت را روز به روز زیاد کنید.
* امروز جنگ نظامی با ما خیلی محتمل نیست - نمی گوئیم به کلی منتفی است، اما خیلی محتمل نیست - لکن جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشتری نخواهد، کمتر نمی خواهد. در جنگ نظامی، دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما می آید، مراکز مرزی ما را سعی می کند منهدم بکند تا بتواند در مرز نفوذ کند؛ در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته می شود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می آید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمانها، معرفتها، عزمها، پایه ها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ اینها می آید که اینها را منهدم بکند و نقاط قوت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصتهای یک نظام را به تهدید تبدیل کند. این کارهایی است که دارند می کنند
*باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسی و گروه های سیاسی انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلی از رفتارهای ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آنوقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضی از کارها از روی بی بصیرتی است.
* گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه باید بصیرت داشته باشند….
* در زندگی پیچیده ی اجتماعیِ امروز، بدون بصیرت نمی شود حرکت کرد.جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانی، متعهدان موجود در جامعه ی ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهی و حوزوی، باید به مسئله بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع، این بصیرتها لازم است. وقتی بصیرت بود، آن وقت شما می دانید با کی طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمی دارید. یک روز شما می خواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولی، با یک دمپائی هم می شود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز می خواهید بروید قله دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را می خواهد. بصیرت یعنی اینکه بدانید چه می خواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.
* بصیرت همانند قطب نمای حرکت صحیح در اوضاع پیچیده اجتماعی است که اجازه نمی دهد غبارآلودگی فتنه کسی را گمراه کند.
* امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن که هدف آن ایجاذ تردید، اختلاف و بدبینی میان آحاد مردم است و مهمترین راههای مقابله با این تهاجم، حفظ و تقویت بصیرت، روحیه بسیجی، امید کامل به آینده، و مراقبت جدّی در تشخیص هاست.
* یک ملت وقتی در راه درست، با هدایت صحیح و با بصیرت، ایستادگی و استقامت می کند، هیچ قدرتی در مقابل او تاب مقاومت ندارد.
* فتنه سال 1388کشور را واکسینه کرد، مردم را بر ضد میکروب های سیاسی و اجتماعی که می تواند اثر بگذارد مجهز کرد، بصیرت مردم را بیشتر کرد.
امام خامنه ای مدظله العالی
گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه ی کشورهای دنیا است، اما در این تهاجم مهم ترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است؛ زیرا نظام اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده و اثبات کرده که در این ایستادگی خود صادق است و توانایی مقابله و پیشرفت را نیز دارد… راه مقابله با تهاجم فرهنگی جبهه استکبار، گسترش و تعمیق رسالت های فرهنگی انقلاب اسلامی در عرصه های اخلاقی، رفتارهای فردی و اجتماعی، عقاید و باورهای دینی و مسائل سیاسی است.
بیانات در دیدار رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1390/3/23
امام خامنه ای مدظله العالی
ملت ایران این تجربه ی بزرگ را امروز در مقابل ملت های دیگر قرار داده است؛ تجربه موفقیتِ ناشی از دو عامل بصیرت و صبر. بصیرت، یعنی گم نکردن راه، اشتباه نکردن راه، دچار بیراهه ها و کجراهه ها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسه ی خناسان و اشتباه نکردن کار و هدف؛ و صبر؛ یعنی ایستادگی. نسل ها دست به دست به یکدیگر تحویل می دهند. امروز به حول و قوه ی الهی نسل جوانی در کشور ما حضور دارد که دوران انقلاب را ندیده است، دوران جنگ را درست درک نکرده است=ت، اما در عین حال با همان روحیه، با همان احساس، با همان انگیزه، با همان تصمیم قاطع، در میدان ایستاده است؛ این خیلی مهم است، این هنر انقلاب اسلامی است. باید عوامل این ایستادگی و این بصیرت را در میان خودمان تقویت کنیم.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم، 1390/10/19
اهمیت تبلیغ در آئینه سخنان رهبری
* تبلیغ در اسلام، یعنی رساندن حقایق اسلام به دنیا و شناساندن انقلاب اسلامی به مردم.
* مسئله تبلیغات از مسائل بسیار مهم این کشور و انقلاب، و موضوع آن اشرف موضوعات است.
* اگر قبول کنیم انقلاب یک امر مستمر است، پس باید هماهنگ با آن، تبلیغ و ارشاد مستمر کنیم؛ زیرا عدم تداوم تبلیغ باعث خشکی درخت انقلاب خواهد شد.
* مسئولیت طلبگی، یعنی تبلیغ و جذب مردم به سمت اسلام، باید هر چه بیشتر جدی گرفته شود.
* یکی از وظایف مهم حوزه های علمیه، تبلیغ است در سطح وسیع و به شیوه مطلوب و مدرن.
امام خامنه ای مدظله العالی
پیام زندگی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام چیست؟
ما که نباید فقط به مرقد امام علی بن موسی الرضا علیه السلام اظهار ارادت کنیم. ایشان امام ما هستند. زندگی ایشان برای ما درس است. از زندگی ایشان باید درس بگیریم، زندگی ایشان برای ما یک پیامی دارد، آن پیام چیست؟ من آن پیام را در یک کلمه خلاصه می کنم؛ بدانید پیام زندگی پرماجرای حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به ما عبارت است از: مبارزه ی دائمی خستگی ناپذیر.
63/9/3
امام خمینی ره
خدای تبارک و تعالی به واسطه احاطه قدرتش در جمیع موجودات و بسط(گسترش) سلطنتش در تمام کائنات و احاطه قیّومیش به کافّه(تمام) ممکنات، تمام قلوب بندگان در تحت تصرف او و به ید قدرت و در قبضه سلطنت اوست، و کس دیگر را در قلوب بندگان بدون اذن قیّومی و اجازه تکوینی او تصرفی نیست و نخواهد بود.
خود صاحبان قلب نیز بی اذن و تصرف حق تعالی تصرف در قلوب خود ندارند- و بدین معنی اشارهً و کنایهً و صراحهً در قرآن و اخبار اهل بیت علیهم السلام اخبار شده است.
پس خدای تبارک و تعالی صاحب قلب و متصرف در اوست، و شما که یک بنده ضعیف عاجز هستید، نمی توانید تصرف در قلوب کنید بی تصرف حق، بلکه اراده او قاهر(غالب و پیروز) است بر اراده شما و همه موجودات، پس ریا و سالوس شما اگر برای جلب قلوب عباد است و جانب دل ها نگاه داشتن و منزلت و قدر در قلوب پیدا کردن و اشتهار به خوبی یافتن است، این از تصرف شما به کلی خارج و در تحت تصرف حق است.
خداوند قلوب و صاحب دل ها به هر کس می خواهد قلوب را متوجه می فرماید…(چهل حدیث/41)
حق عظیم امام مجتبی علیه السلام بر بقای اسلام
امام خامنه ای مدظله العالی
این جریان، همین طور ادامه پیدا کرد. در کنار این، جریانِ مسلمانیِ اصیل، جریان اسلام ارزشی، جریان اسلام قرآنی- که هیچ وقت با آن جریان حاکم، اما ضد ارزشها کنار نمی آمد- نیز ادامه پیدا کرد که مصداق بارز آن، ائمه ی هدا(علیهم الصّلاه و السلام) و بسیاری از مسلمانانِ همراه آنان بودند. به برکت امام حسن مجتبی(علیه الصلاه و السلام)، این جریان ارزشی نهضت اسلامی، اسلام را حفظ کرد. اگر امام مجتبی این صلح را انجام نمی داد، آن اسلامِ ارزشیِ نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالأخره غلبه پیدا می کرد.
وضعیت، وضعیتی نبود که امکان داشته باشد امام حسن مجتبی(علیه السلام) غلبه پیدا کند. همه ی عوامل، در جهت عکس غلبه ی امام مجتبی(علیه السلام) بود. معاویه غلبه پیدا می کرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهره ی او در اسلام، چهره ای نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند. اگر امام حسن (علیه السلام) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام بر می افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید.
امام خامنه ای (مدظله العالی)
دوران امام مجتبی علیه الصّلاه و السلام و حادثه ی صلح آن بزرگوار با معاویه، یا آن چیزی که به نام صلح نامیده شد، حادثه ی سرنوشت ساز و بی نظیری در کل روند انقلاب اسلامیِ صدر اول بود. دیگر ما نظیر این حادثه را نداشتیم. توضیح کوتاهی راجع به این جمله عرض کنم و بعد وارد اصل مطلب بشوم. انقلاب اسلام، یعنی تفکر اسلام و امانتی که خدای متعال به نام اسلام برای مردم فرستاد، در دوره ی اول، یک نهضت و یک حرکت بود و در قالب یک مبارزه و یک نهضت عظیم انقلابی، خودش را نشان داد و آن در هنگامی بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، این فکر را در مکه اعلام کردند و دشمنان تفکر توحید و اسلام، در مقابل آن صف آرایی نمودند؛ برای این که نگذارند این فکر پیش برود. پیامبر، با نیرو گرفتن از عناصر مؤمن، این نهضت را سازماندهی کرد و یک مبارزه ی بسیار هوشمندانه و قوی و پیشرو را در مکه به وجود آورد. این نهضت و مبارزه، سیزده سال طول کشید. این، دوره ی اول بود.
بعد از سیزده سال، با تعلیمات پیامبر، با شعارهایی که داد، با سازماندهی ای که کرد، با فداکاری ای که شد، با مجموع عواملی که وجود داشت، این تفکر، یک حکومت و یک نظام شد و به یک نظام سیاسی و نظام زندگی یک امت تبدیل گردید و آن هنگامی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه تشریف آوردند و آن جا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آن جا گستراندند و اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این، دوره ی دوم بود.
این روند، در ده سالی که نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی (علیه الصّلاه و السلام) و خلافت آن بزرگوار- که تقریباً شش ماه طول کشید- ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش می رفت، تمام روی زمین را هم می گرفت؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد.
در دوران امام حسن علیه السلام، جریان مخالفی آن چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود. البته این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی علیه السلام به وجود نیامده بود؛ سالها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتّی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر- یعنی دوران مکه- وجود داشت.
بعد از آن که خلافت در زمان عثمان- که از بنی امیه بود- به دست این قوم رسید، ابوسفیان- که در آن وقت، نابینا هم شده بود- با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه ای در جلسه نیست، به آن ها خطاب کرد و گفت:«تلقّفنّها تلقّف الکره». یعنی مثل توپ،حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کرده اند. اینها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمی کنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبه ی تاریخی آن را مطرح می کنم. البته ابوسفیان در آن وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلام بعد از فتح یا مشرف به فتح. اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود. این جریان، در زمان امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویه بن ابی سفیان، در مقابل امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام ظاهر شد. این جریان، معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی- یعنی اسلام به شکل حکومت- برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آن جایی که عملاً مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد.