ولایت فقیه از نگاه شهید برونسی
حرفاش به دل می نشست. صحبت ها و سخنرانی های برونسی دلنشین بود.
تفسیرهای زیبایی از آیات قرآن می کرد. بعضی وقتها جملات پر معنا و قصاری می گفت: در عملیات خیبر یک شب در جمع مسئولین تیپ سخنرانی کرد. خیلی زیبا گفت باید مقلد باشید و آخرتتان درست بشود. بعد کلمه مقلد رو اینطوری معنا کرد:
رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست
یعنی اگر ولی امر(الگویت) می گفت اینجا پا بگذار، بگذار ولو آتش باشد و اگر گفت نگذار، نگذار ولو گلستان باشد.
موضوع: "پلاک"
دفاع از علی و فرزندان او
عزیزانم بدانید که دفاع از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری آیت الله العظمی خامنه ای دفاع از علی(ع) و فرزندان اوست و این محقق نمی شود جز با تلاشی صادقانه در اجرای اوامر بر حق ایشان.
قسمتی از وصیتنامه سردار شهید اکبر آقابابایی
شهیدآیت الله سعیدی:
«به خدا قسم اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.»
حجاب در وصیت نامه شهداء
خواهرم از تو می خواهم که در همه حال و همیشه حجاب خود را حفظ کنی و با امر به معروف و نهی از منکر تمام خواهران را به این کار تشویق کنی و با این عمل خویش ادامه دهنده راه شهدا باشی.
از وصیت نامه شهید عبدالرسول آب
لامپ اضافی
لامپ های اضافی خانه را خاموش کرد و گفت: اسراف نکنید! ما می توانیم با صرفه جویی توی مصرف آب و برق و گاز، به پیروزی کشورمون کمک کنیم.
خاطره ای از شهید نقی نادعلی اوغلی
جریمه گناه
همسر شهید محمدحسن فایده می گوید: یه روز که اومدم خونه، چشماش سرخ شده بود. نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب توی دستاش گرفته بهش گفتم: گریه کردی؟ یه نگاهی به من کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه؟ مدتی بعد برای گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستاش گفته بود: هر کی غیبت کنه باید پنجاه تومان بندازه تو صندوق.
باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه.
در آخرین روزهای بهار سال1366، گردان، برای شرکت در عملیات نصر4 وارد منطقه ی عمومی ماووت شد. مأموریتی که به ما واگذار شده بود، فتح ارتفاعات ژاژیله بود که برای رسیدن به آن، می بایست بیست و پنج کیلومتر پیاده روی می کردیم و از میان نیروهای دشمن می گذاشتیم. برای این منظور، هنگام غروب آفتاب حرکت کردیم و نماز مغرب و عشاء را در حال حرکت خواندیم. پس از عبور از مسیرهای سخت، رودخانه ها، دره های عمیق و از همه مشکل تر، عبور از نزدیکی کمین ها و نیروهای گشتی دشمن، اندکی پیش از اذان صبح، پس از هشت ساعت پیاده روی در عمق مواضع دشمن به محل مأموریت رسیدیم. این در حالی بود که از تمام گردان، تنها بیست نفر باقی مانده و بقیه یا از شدت خستگی در میان راه به خواب رفته بودند و یا به دلیل دشواری مسیر، نتوانسته بودند همراه گردان بیایند. کمبود نیرو، عامل نگرانی ما شده بود؛ به حدی که در نتیجه گیری از عملیات تردید داشتیم. فرمانده ی گردان که از صلابت و دلاوری کم نظیری برخوردار بود، وقتی متوجه شد وقت نماز صبح نزدیک است، دستور داد شروع عملیات را اندکی به تأخیر بیندازیم تا نماز صبح بخوانیم و پس از نماز برای پیروزی دعا کنیم. پیام فرمانده، به روش ویژه به همه ابلغ شد. در کنار سیم خاردارها و مین هایی که برای ما دندان تیز کرده بودند، نماز صبح خواندیم و عملیات را آغاز کردیم. به مدد الهی، با نفرات اندک، به تمام اهداف دست یافتیم و ارتفاعات را آزاد کردیم.
فکر می کنم، آنچه ترس و تردید را از دل بچه ها زدود، و حصول پیروزی را برایمان آسان گردانید، اهمیت دادن به نماز و کمک خواستن از خدا، در شرایط سختی بود که در آن واقع شده بودیم. به راستی آیه ی«استعینوا بالصبر و الصلاه» در عمل برایمان تفسیر شد و باورمان آمد که می توان از نماز کمک گرفت.
فصلنامه اندیشه بسیج/شماره7
نام: مصطفي
نام خانوادگي: رداني پور
تاريخ تولد: 1337،ردان
تاريخ شهادت: مرداد 1362
محل شهادت: غرب پيرانشهر
قبل از هر عمليات غسل مي کرد،لباس تميز مي پوشيد و عطر
مي زد.هميشه مرتب و تميز و با آ مادگي کامل وارد ميدان جنگ
مي شد.