وَ قَدْ رُئِىَ عَلَيْهِ اِزارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ، فَقيلَ لَهُ فى ذلِكَ فَقالَ: يَخْشَعُ لَهُ
جامه كهنه و وصله دارى بر تن حضرت ديده شد، سبب پرسيدند، فرمود: به خاطر آن دل
الْقَلْبُ، وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ، وَ يَقْتَدى بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. اِنَّ الدُّنْيا
خاشع مى شود، و نفس خوار مى گردد، و اهل ايمان به آن اقتدا مى كنند. دنيا
وَ الاْخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ، وَ سَبيلانِ مُخْتَلِفانِ، فَمَنْ
و آخرت دو دشمن متفاوتند، و دو راه مختلف، پس كسى كه
اَحَبَّ الدُّنْيا وَ تَوَلاّها اَبْغَضَ الاْخِرَةَ وَ عاداها.
دنيا را دوست داشت و مهرش را به دل جاى داد آخرت را دشمن داشت و با آن دشمنى نمود.
وَ هُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، وَ ماش بَيْنَهُما،
دنيا و آخرت به منزله مشرق و مغربند، و رونده بين آن دو
كُلَّما قَرُبَ مِنْ واحِد بَعُدَ مِنَ الاْخَرِ، وَ هُما بَعْدُ
هرمقدار به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى شود، اين دو در ناسازگارى باهم به مانند
ضَـرَّتــانِ .
دو هوو مى باشند.