104
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است
درباره پيامبر و فضيلت خويش
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه
پس از حمد، خداوند پيامبر صلّى اللّه عليه وآله را برانگيخت
وَلَيْسَ اَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتاباً، وَلا يَدَّعى نُبُوَّةً وَلا وَحْياً.
در حالى كه احدى از عرب نبود كه كتابى بخواند، و نه دعوى پيامبرى و نزول وحى كند.
فَقاتَلَ بِمَنْ اَطاعَهُ مَنْ عَصاهُ، يَسُوقُهُمْ اِلى مَنْجاتِهِمْ،
پس با آنان كه نافرمان بودند به همراهى مطيعانش جنگيد، عاصيان را به سوى نجات سوق مى داد،
وَ يُبادِرُ بِهِمُ السّاعَةَ اَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ. يَحْسِرُ الْحَسيرُ، وَ يَقِفُ الْكَسيرُ،
و براى رهانيدن مردم از گمراهى پيش از آنكه مرگشان فرا رسد پيشدستى مى نمود. بر سر راه مانده و از پاى افتاده
فَيُقيمُ عَلَيْهِ حَتّى يُلْحِقَهُ غايَتَهُ، اِلاّ هالِكاً لا خَيْرَ فيهِ. حَتّى اَراهُمْ
اقامت مى كرد تا او را به مقصدش برساند، مگر هلاك شونده اى كه خيرى در او نبود. تا آنجا ايستاد كه راه نجات
مَنْجاتَهُمْ، وَ بَوَّاَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، فَاسْتَدارَتْ رَحاهُمْ، وَاسْتَقامَتْ
را به آنان نشان داد، و در جايگاه انسانيشان جاى داد، تا آسياى حياتشان به كار افتاد، و امورشان
قَناتُهُمْ. وَايْمُ اللّهِ لَقَدْ كُنْتُ مِنْ ساقَتِها، حَتّى تَوَلَّتْ بِحَذافيرِها،
استوار شد. به خدا سوگند من پيشرو لشگر اسلام بودم تا آنكه ارتش كفر به عقب گريخت،
وَاسْتَوْسَقَتْ فى قِيادِها، ما ضَعُفْتُ وَلا جَبُنْتُ، وَلا خُنْتُ وَ لاوَهَنْتُ.
و در سايه پرچم اسلام درآمد، هرگز ناتوان نگشتم و دچار ترس نشدم، و خيانت و سستى ننمودم.
وَ ايْمُ اللّهِ لاََبْقُرَنَّ الْباطِلَ حَتّى اُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خاصِرَتِهِ.
به خدا سوگند باطل را مى شكافم تا حق را از پهلوى آن درآورم.
وَ قَدْ تَقَدَّمَ مُخْتارُ هذِهِ الْخُطْبَةِ اِلاّ اَنَّنى وَجَدْتُها فى هذِهِ الرِّوايَةِ عَلى خِلافِ
مؤلف: انتخاب شده اين خطبه در گذشته نيز آمد، جز اينكه من آن خطبه را در اين روايت
ما سَبَقَ: مِنْ زِيادَة وَ نُقْصان، فَاَوْجَبَتِ الْحالُ اِثْباتَها ثانيةً.
با اندكى اختلاف و كم و زياد ديدم، به همين جهت آن را بار ديگر ذكر كردم.