ای یادگار کربلا! سکینه جان!
برای تو امروز، روز وصال است؛ وصال به پدر، برادر، خواهر و…
با دلی پُر از غصّه و غم دنیا را ترک نمودی. سال هاست که با اندوه و درد، سر بر بالین می نهی؛ دردی جانکاه از فراق یاران.
چشمان معصوم تو چه ناجوانمردی هاا که نظاره نکرد؛ بی وفایی کوفیان، دیدن صحنه های غم بار ظهر عاشورا، سرِ بریده ی پدر، شهادت علی اکبر و علی اصغر، شهادت عمویت ابوالفضل علمدار و یاران باوفایتان، اسارت اهل بیت علیهم السلام…
چه ستم ها که آن دَدمنشانِ هواپرست و مقام خواهانِ از خدا بی خبر در حق خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم روا داشتند.
باز هم قصه ی پُر غصه ی غصب و باز تکرار تاریخ… چه واژه ی آشنایی است برای تو؛ غصب فدک، غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، غصب خلافت حضرت سیدالشهدا به دست یزید شرابخوارِ سگ باز…
نمی دانم رفتنت را تسلیت بگویم یا تهنیت؛ که برای تو روز وداع با درد و رنج و وصال با یاران است.
ل. هراتی
سلام وخداقوت
متن زیبایی بود
خسته نباشید
یاحق