خواهرم! دارند شما را گول میزنند
یکی از شاگردان شهید آیت الله سعیدی میگوید:
مدتی بود که کسبه و معتمدین محل با مشکلی برخورد کرده بودند، و آن ظاهر شدن زنی جذاب و زیبا با لباسهای زننده بود که در آخر محله سکونت داشت. او هر روز به صورت زنندهای، طول مسیر خیابان و محله را تا سر ایستگاه اتوبوس به طور پیاده طی میکرد و نظر جوانان را به خود جلب مینمود.
از آن جایی که محله غیاثی با نفوذ آن شهید بزرگوار و همکاری مردم، از خود نمایی زنان به این صورت زشت در امان مانده بود، این حرکت که تا حدودی حساب شده به نظر میرسید، قابل تحمل نبود. از این رو کسبه و بعضی از مردم موضوع را با آیت الله سعیدی در میان گذاشتند.
شهید آنان را از هر گونه عکسالعملی بازداشت و منتظر ماند تا خود به امر به معروف و نهی از منکر او اقدام نماید. روز بعد، شهید با بعضی از اهل محل، راه را بر این زن گرفته و با لحنی پدرانه شروع به موعظه او کرد و گفت: خواهرم! دارند شما را گول میزنند! چرا شخصیت خود را فراموش کردهای؟ جواب خدا را چه میدهی؟
سخنان آیت الله سعیدی چنان در روح آن زن اثر کرد که هیچ گاه او را در محله غیاثی بیحجاب ندیدیم.
( قصه های آموزنده زنان ص۴۷٫ شهید سعیدی؛ فریادی در سکوت، ص ۶۳٫)
حجاب ايران