خانواده اي از اهل بهشت
علی بن عبیدالله از نوادگان امام سجاد(ع) است. هنگامی که امام رضا(ع) به خراسان آمدند،
ایشان هم در خراسان بود. همه به دیدن امام آمدند، ولی ایشان با اینکه هاشمی و عموزاده
آن حضرت بود نیامد. پرسیدند: چرا به دیدن امام نمیروي؟ گفت: واقع امر آن است که من حضرت
را بسیار دوست دارم و بسیار متمایلم که به دیدار ایشان بروم، ولی هیبت و بزرگی و عظمت
آن حضرت آنقدر دل مرا گرفته که به خود اجازه نمیدهم به آستان قدسی آن حضرت مشرف
شوم. و دیگر اینکه اگر به ملاقات خصوصی ایشان بروم، باید برایم وقت بگذارند و من دریغم
میآید که وقت آن حضرت را بگیرم، ولی دلم آنجاست. معلوم میشود بسیار با معرفت و مؤدب
بوده است.
امام هشتم(ع) کمی بیمار شدند و مردم به عیادت آن حضرت میرفتند. علی بن عبید الله هم از
این فرصت استفاده کرد و به عیادت آن حضرت شرفیاب شد. امام(ع) از دیدن علی بن عبید الله
بسیار خرسند شدند و او را بسیار تکریم و احترام کردند. علی بن عبید الله هم از تکریم امام(ع)
بسیار شادمان شد.
پس از مدتی علی بن عبید الله بیمار شدند. امام هشتم(ع) به عیادت او آمدند. در بستر خوابیده
بود. از دیدار امام خیلی خوشحال شد. ام سلمه، همسر علی بن عبید الله که بسیار به امام
هشتم(ع) علاقه مند بود، از پشت پرده آن حضرت را نگاه میکرد. خجالت میکشید به حضور امام
برسد.
اِنْکَبَّتْ عَلَی المَوْضِعِ الَّذي کانَ اَبوالحسن فیه جالساً تَقَبَّلَه وَ تَتَمَسَّحُ بِهِ؛ » . وقتی امام خداحافظی
کردند و رفتند از پشت پرده بیرون آمد
خودش را به مکانی که حضرت در آنجا نشسته بودند انداخت و آنجا را میبوسید و دست میکشید
و به سر و صورت خود میمالید. و با جاي قدوم حضرت امام رضا(ع) عشق بازي میکرد و اشک
شوق میریخت.
شخصی براي امام هشتم(ع) خبر برد که این خانواده چنین کردند. حضرت فرمودند:
اِنَّ عَلَی بْنَ عُبَیدِ الِله وَ امْرَأتَهُ وَ وُلْدَهُ مِنْ اَهْلِ الجَنَّۀِ؛ به راستی علی بن عبید الله و همسرش
و فرزندانش اهل بهشت هستند.
بعد فرمودند:
اِنَّ وَلَدَ عَلیٍّ وَ فاطِمَۀَ عَلَیها السلام اذا عَرَّفَهُم الُله هذا الَامرَ لَمْ یکونوا کَالنّاسِ؛ یقیناً فرزندان علی
و فاطمه 8 هرگاه خداوند معرفت این امر را (یعنی ولایت اهلبیت: را) به فرزندان علی و فاطمه 8
عنایت کند، همانند مردم نیستند.
یعنی هرگاه با ولایت باشند، حسابشان با بقیۀ مردم جداست و جایگاه ویژهاي دارند.