♦️مرحوم دولابی ره :
**یک سال تمام مزارع را ملخ خورد و برای اینکه نکنه با دیدن صحنه از مقدرات الهی مکدر شوم ، حتی به سر مزرعه ام هم نرفتم.
**یکی از پیرمردهای ده به من گفت : وقتی هم که کارها خراب شده، باز هم فکرش را نکن و بگیر بخواب.
** وقتی هم که خراب شده،ظاهرش خراب شده،باطنش درست است.
خدا آنچه اراده کرده جز خیر نیست؛ منتهی صورت ظاهرش با خواسته ها و تشخیص های ما تعارض دارد…
**اگر فکرش را بکنی، غصّه بخوری، تقلاّ کنی تو که زورت نمی رسد..
**حالا می خواهی غصّه بخوری؟ اگر اعتماد و حسن ظن به مقدّرات الهی را نداری، لااقل بفهم که غصّه خوردن فایده ندارد.
** رفیق من که مُرد، هزاری هم من بالای جنازه اش گریبان چاک دهم، زنده نمی شود.
**ثروت من آتش گرفت و سوخت، آن قدر معرفت ندارم که بگویم: خدا این کار را کرد و خیر من در این بود.
چه خوب شد که ثروت من سوخت و از بین رفت.
**هنوز به این معرفت نرسیده ام، اقلّش این است که بفهمم اگر بنشینم و زانوی غم بغل بگیرم و غصّه بخورم،
چیزی حل نمی شود.
**ثروت سوخته ی من دوباره درست نمی شود.
♦️پس بی خودی انسان با خدا کشتی نگیرد و تسلیم مقدّرات الهی باشد…
–از مبحث تسلیمِ شرح کتاب مصباح الهدی