همسر شهید دکتر چمران می گوید:
من همیشه دوست داشتم به مصطفی اقتدا کنم و مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند. به من گفت: نمازتان خراب می شود من نمی فهمیدم که شوخی می کند یا جدی می گوید، ولی باز بعضی نمازهای واجب را به او اقتدا می کردم و می دیدم مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود، صورتش را به خاک می مالید و گریه می کرد، چه قدر طول می کشید این سجده ها! وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد، من طاقت نمی آوردم و می گفتم: بس است دیگر! استراحت کن، خسته شدی. و مصطفی جواب می داد: تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند، بالأخره ورشکست می شود، باید سود در بیاورد که زندگی اش بگذرد، ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست می شویم؛ اما من که خیلی از شب ها با گریه های مصطفی بیدار می شدیم…