او خود رافضي است!
نقل است كه: يكي از اماميه كه گفت با فضل بن حسن همراه بوديم به حوالي آن مكان رسيديم كه ابو حنيفه در آنجا درس مي گفت.
فضل گفت: من از اينجا نروم تا وي را ملزم نكنم، وي را گفتند او از علمأ زمان است، مبادا تو را ملزم كند.
گفت: هرگز حجت كسي بر حجت مومنان غالب نشود.
پس نزد ابوحنيفه رفت و گفت: اي خليفه! مرا برادري هست از من به سال بزرگ تر و رافضي است، هر چند به او گويم كه بعد از رسول - صلي الله عليه و آله - فاضل ترين مردم ابوبكر است مي گويد علي است به چه طريق او را ملزم كنم.
گفت: با برادرت بگو كه ابوبكر و عمر در جهاد نزد رسول - صلي الله عليه و آله - مي نشستند و علي در دور جهاد مي كرد و اين دلالت بر افضليت آنها مي كند.
فضل گفت: اين سخن با برادرم گفتم، او گفت: پروردگار عالم مي فرمايد: فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما پس به موجب اين آيه علي افضل است.
گفت با برادرت بگو كه چون علي را ترجيح مي دهي بر ايشان؟ و حال آنكه ايشان در جنب حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - مدفونند و علي دور است.
فضل گفت: من اين سخن گفتم برادرم اين آيه را خواند: يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا ان يوذن لكم و قبر شريف آن حضرت در خانه خودش بود و آن حضرت اذن نداد كه ايشان را در آنجا دفن كنند.
ابوحنيفه گفت: به او بگو كه عايشه و حفصه اذن دادند كه به عوض صداق آنها ايشان را در آنجا دفن كنند.
فضل گفت: اين سخن را نيز به او گفتم، او در جواب اين آيه را خواند: يا ايها النبي انا احللنا لك ازواجك اللاتي آتيت اجورهن پس از اين آيه معلوم مي شود كه صداق ايشان در ذمه آن حضرت نبود.
ابوحنيفه گفت: به او بگو كه ايشان به علت ميراث در آن تصرف نمودند.
فضل گفت: اين سخن را نيز گفتم، برادرم گفت: در مذهب شما، رسول را ميراث نباشد و فدك را از فاطمه به اين علت انتزاع نمودند كه حضرت رسول فرمود: نحن معاشر الانبيأ لا نورث فما تركناه صدقة. پس در حالتي كه دختر رسول - صلي الله عليه و آله - ميراث ببرند حصه نه زن ثمن مي شود و از ثمن حق عائشه و حفصه دو مقدار بيضه از زمين نمي شود، پس چگونه مقدار دو قبر تصرف ايشان جائز باشد؟
ابو حنيفه اعراض كرده گفت: اخرجوه فهو رافضي و ليس اخ له؛ بيرون كنيد اين مرد را كه خود رافضي است و هيچ برادري ندارد.
داستانهاي عارفانه, ج2/ عباس عزيزي
منبع : اندیشه قم