انسان مخلوق خداست
عبدالكريم، معروف به «ابن اَبي العَوجاء»، روز ی به حضور امام صادق ـ عليه السّلام ـ براي
مناظره آمد، ديد گروهي در مجلس آن حضرت حاضرند، نزديك امام آمد و خاموش نشست.
امام: «گويا آمدهاي تا به بررسي بعضي از مطالبي كه بين من و شما بود بپردازي».
ابن ابي العوجاء: آري به همين منظور آمدهام اي پسر پيغمبر!
امام: از تو تعجّب ميكنم كه خدا را انكار ميكني، ولي گواهي ميدهي كه من پسر پيغمبر
هستم و ميگويي اي پسر پيغمبر!
ابنابي العوجاء: عادت، مرا به گفتن اين كلام، وادار ميكند.
امام: پس چرا خاموش هستي؟
ابن ابي العوجاء: شكوه و جلال شما باعث ميشود كه زبانم را ياري سخن گفتن در برابر
شما نيست، من دانشمندان و سخنوران زبردست را ديدهام و با آنها هم سخن شدهام،
ولي آن شكوهي كه از شما مرا مرعوب ميكند، از هيچ دانشمندي مرا مرعوب نكرده است.
امام: اينك كه تو خاموش هستي، من در سخن را ميگشايم، آنگاه به او فرمود:
«آيا تو مصنوع (ساخته شده) هستي يا مصنوع نيستي؟»
ابن ابي العوجاء: من ساخته شده نيستم.
امام: بگو بدانم، اگر ساخته شده بودي، چگونه بودي؟
ابن ابي العوجاء مدّت طولاني سر در گريبان فرو برد و چوبي را كه در كنارش بود دست
به دست ميكرد، و آنگاه (چگونگي اوصاف مصنوعي را چنين بيان كرد): دراز، پهن، گود،
كوتاه، با حركت، بيحركت، همة اينها از ويژگيهاي چيز مخلوق و ساخته شده است.
امام: اگر براي مصنوع (ساخته شده) صفتي غير از اين صفات را نداني، بنابراين خودت نيز
مصنوع هستي و بايد خود را نيز مصنوع بداني، زيرا اين صفات را در وجود خودت، حادث شده
مييابي.
ابن ابي العوجاء: از من سؤالي كردي كه تا كنون كسي چنين سؤالي از من نكرده و در آينده
نيز كسي اين سؤال را نميكند.
امام: فرضاً بداني كه قبلاً كسي چنين پرسشي از تو نكرده، ولي از كجا ميداني كه در آينده
كسي اين سؤال را از تو نپرسد؟ وانگهي تو با اين سخنت، گفتارت را نقض نمودي، زيرا تو اعتقاد
داري كه همه چيز از گذشته و حال و آينده، مساوي و برابرند، بنابراين چگونه چيزي را مقدّم و
چيزي را مؤخر ميداني و در گفتارت، گذشته و آينده را ميآوري.
اي عبدالكريم! توضيح بيشتري بدهم، اگر تو يك هميان پر از سكّة طلا داشته باشي و كسي به
تو بگويد در آن هميان سكّههاي طلا وجود دارد، و تو در جواب بگوئي نه، چيزي در آن نيست، او به
تو بگويد: سكّه طلا را تعريف كن، اگر تو اوصاف سكّه طلا را نداني، آيا ميتواني ندانسته بگويي،
سكّه در ميان هميان نيست؟.
ابن ابي العوجاء: نه، اگر ندانم، نميتوانم بگويم نيست.
امام: درازا و وسعت جهان هستي، از هميان، بيشتر است، اينك ميپرسم شايد در اين جهان
پهناور هستي، مصنوعي باشد زيرا تو ويژگيهاي مصنوع را از غير مصنوع نميشناسي.
وقتي كه سخن به اينجا رسيد، ابن ابي العوجاء، درمانده و خاموش شد، بعضي از هم مسلكانش
مسلمان شدند و بعضي در كفر خود باقي ماندند.
ابن ابوالعوجاء با امام صادق(ع)
اندیشه قم