وَ مِنْ وَصِيَّة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از وصيت هاى آن حضرت است
[كانَ يَكْتُبُها لِمَنْ يَسْتَعْمِلُهُ عَلَى الصَّدَقاتِ. وَ اِنَّما ذَكَرْنا هُنا جُمَلاً مِنْها
به كسى كه مأمور جمع آورى زكات از طرف حضرت مى شد، ما قسمتى از اين وصيت را اينجا آورديم
لِيُعْلَمَ بِها اَنَّهُ عَليه السَّلامُ كانَ يُقيمُ عِمادَ الْحَقِّ، وَ يَشْرَعُ اَمْثِلَةَ الْعَدْلِ فى صَغيرِ
تا معلوم شود امام هماره ستون حق را برپا مى داشت، و در امور كوچك و بزرگ،
الاُْمُورِ وَ كَبيرِها، وَ دَقيقِها وَ جَليلِها ]
و ظاهر و باطن نمونه هاى عدالت را مى افراشت.
اِنْطَلِقْ عَلى تَقْوَى اللّهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ لا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً،
بر مبناى تقواى خداوندى كه يكتا و بى شريك است حركت كن، مسلمانى را به وحشت نينداز،
وَ لاتَجْتازَنَّ عَلَيْهِ كارِهاً، وَ لا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ اَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللّهِ فى مالِهِ.
و بدون رضاى او بر وى گذر مكن، و اضافه تر از حقّى كه خداوند در مالش قرار داده از او نگير.
فَاِذا قَدِمْتَ عَلَى الْحَىِّ فَانْزِلْ بِمائِهِمْ مِنْ غَيْرِ اَنْ تُخالِطَ اَبْياتَهُمْ،
چون به قبيله اى رسيدى در منطقه آب آنان درآى و به خانه هايشان مرو،
ثُمَّ امْضِ اِلَيْهِمْ بِالسَّكينَةِ وَ الْوَقارِ حَتّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ، فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ،
با آرامش و وقار به جانب آنان برو تا در ميانشان قرار گيرى، و به آنان سلام كن،
وَ لاتُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ، ثُمَّ تَقُولُ: عِبادَ اللّهِ اَرْسَلَنى اِلَيْكُمْ وَلِىُّ اللّهِ
و در تحيّت به ايشان كوتاهى مكن، بگو: بندگان خدا! ولىّ و خليفه خدا مرا به سوى شما
وَ خَليفَتُهُ، لاِخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللّهِ فى اَمْوالِكُمْ، فَهَلْ لِلّهِ فى اَمْوالِكُمْ
فرستاده تا حق خدا را كه در اموال شما نهفته از شما بگيرم، آيا در اموال شما خداوند را
مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ اِلى وَلِيِّهِ؟
حقّـى هست تـا آن را به ولىّ او ادا كنيـد؟
فَاِنْ قالَ قائِلٌ: لا، فَلا تُراجِعْهُ. وَ اِنْ اَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ، فَانْطَلِقْ مَعَهُ
اگر كسى گفت: حقّى نيست، به او مراجعه مكن. و اگر كسى گفت: هست، همراهش برو
مِنْ غَيْرِ اَنْ تُخيفَهُ اَوْ تُوعِدَهُ اَوْ تَعْسِفَهُ اَوْ تُرْهِقَهُ. فَخُذْ ما اَعْطاكَ مِنْ
بدون اينكه او را به وحشت اندازى يا تهديد كنى يا قرين سختى و فشار نمايى، و آنچه از طلا و نقره
ذَهَب اَوْ فِضَّة. فَاِنْ كانَ لَهُ ماشِيَةٌ اَوْ اِبِلٌ فَلاتَدْخُلْها اِلاّ بِاِذْنِهِ،
به عنوان زكات مى دهد بگير. اگر براى او گاو و گوسپند و شتر باشد بدون اجازه اش كنار حيوانات مرو،
فَاِنَّ اَكْثَرَها لَهُ. فَاِذا اَتَيْتَها فَلاتَدْخُلْ عَلَيْها دُخُولَ مُتَسَلِّط عَلَيْهِ،
چرا كه بيشتر آنها مال اوست. وقتى نزد چهارپايان رسيدى نه مانند مالكى كه بر آنها سلطه دارد به آنها نظر كن،
وَ لاعَنيف بِهِ، وَ لاتُنَفِّرَنَّ بَهيمَةً، وَ لاتُفْزِعَنَّها، وَ لا تَسُوءَنَّ
و نه مثل كسى كه بر او سختگيرى نمايد، چهارپايان را رم مده و به وحشت مينداز، و مالكش را به خاطر
صاحِبَها فيها. وَاصْدَعِ الْمالَ صَدْعَيْنِ، ثُمَّ خَيِّرْهُ،
آنها ناراحت مكن. حيوانات را دو دسته قرار داده، سپس صاحبش را آزاد بگذار،
فَاِذَا اخْتارَ فَلاتَعَرَّضَنَّ لِمَا اخْتارَهُ، ثُمَّ اصْدَعِ الْباقِىَ صَدْعَيْنِ،
هر قسمت را پذيرفت تو هم بپذير و بر او ايراد مگير، سپس باقيمانده را دو قسمت كن،
ثُمَّ خَيِّرْهُ، فَاِذَا اخْتارَ فَلاتَعَرَّضَنَّ لِمَا اخْتارَهُ. فَلاتَزالُ كَذلِكَ حَتّى
و باز مالكش را آزاد بگذار، او هر دسته را اختيار كرد متعرضش مشو. پيوسته اين تقسيم كردن را
يَبْقى ما فيهِ وَفاءٌ لِحَقِّ اللّهِ فى مالِهِ، فَاقْبِضْ حَقَّ اللّهِ مِنْهُ.
ادامه بده تا به اندازه حقى كه از خداوند در مال اوست بماند، سپس حق خدا را از او دريافت دار.
فَاِنِ اسْتَقالَكَ فَاَقِلْهُ، ثُمَّ اخْلِطْهُما، ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذى صَنَعْتَ
و اگر به هم خوردن آن تقسيم را درخواست كرد بپذير، و دو قسمت را يكى كن، دوباره برنامه تقسيم
اَوَّلاً، حَتّى تَأْخُذَ حَقَّ اللّهِ فى مالِهِ. وَ لا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لا هَرِمَةً
را از سر بگير، تا حق خدا را از مال او دريافت دارى. شتر پير و از پا افتاده و دست و پا شكسته
وَ لا مَكْسُورَةً وَ لا مَهْلُوسَةً وَ لا ذاتَ عَوار.
و بيـمار و مسلول و عيب دار را به عنـوان زكات قبـول مكن.
وَ لاتَأْمَنَنَّ عَلَيْها اِلاّ مَنْ تَثِقُ بِدينِهِ، رافِقاً بِمالِ الْمُسْلِمينَ،
غير از كسى را كه به او اعتماد دارى بر آنها امين قرار مده، امينى كه نسبت به اموال مسلمانان درستكار باشد،
حَتّى يُوَصِّلَهُ اِلى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ. وَ لا تُوَكِّلْ بِها اِلاّ ناصِحاً
تا جايى كه آن اموال را به حاكم مسلمانان برساند و حاكم هم بين مردم پخش كند.جز خيرخواه و مهربان
شَفيقاً، وَ اَميناً حَفيظاً، غَيْرَ مُعْنِف وَ لا مُجْحِف، وَ لا مُلْغِب
و امين و حافظْ چوپانى بر حيوانات مگمار، كه با حيوانات درشتى نكند و آنها را به جبر و مشقّت نراند،
وَ لا مُتْعِب. ثُمَّ احْدُرْ اِلَيْنا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ
و نرنجانده و خسته ننمايد. هر آنچه نزد تو جمع شد به سرعت به سوى ما فرست تا آن را در محلى كه خدا دستور
اَمَرَ اللّهُ. فَاِذا اَخَذَها اَمينُكَ فَاَوْعِزْ اِلَيْهِ اَلاّ يَحُولَ بَيْنَ ناقَة وَ بَيْنَ
داده مصرف كنيم. وقتى آن اموال را به امين سپردى به او سفارش كن بين شتر و بچّه شيرخواره اش
فَصيلِها، وَ لا يَمْصُرَ لَبَنَها فَيَضُرَّ ذلِكَ بِوَلَدِها، وَ لايَجْهَدَنَّها رُكُوباً،
فاصله نيندازد، و آن قدر شيرش را ندوشد كه به بچّه او زيان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نكند،
وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَواحِباتِها فى ذلِكَ وَ بَيْنَها، وَلْيُرَفِّهْ
و در دوشيدن شير و سوارى گرفتن بين آن شتر و شترهاى ديگر مساوات را رعايت نمايد، بايد زمينه استراحت
عَلَى اللاّغِبِ، وَلْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظّالِعِ،
حيوان خسته را فراهم كند، و آن شترى را كه به پايش آسيب رسيده و از حركت ناتوان شده آرام و آهسته براند،
وَلْيُورِدْها ما تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ، وَ لا يَعْدِلْ بِها عَنْ نَبْتِ الاَْرْضِ اِلى
و آنها را به آبگاههايى كه شتران بر آن عبور مى كنند وارد سازد، و از كناره راههاى علف دار به
جَوادِّ الطُّرُقِ، وَلْيُرَوِّحْها فِى السّاعاتِ، وَلْيُمْهِلْها عِنْدَ النِّطافِ
به جاده هاى بى گياه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و بايد آنها را كنار آبهاى كم و گياهان
وَ الاَْعْشابِ، حَتّى تَأْتِيَنا بِاِذْنِ اللّهِ بُدَّناً مُنْقِيات غَيْرَ مُتْعَبات
بيابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آيند، نه رنجيده
وَ لا مَجْهُودات، لِنَقْسِمَها عَلى كِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّى اللّهُ
و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پيامبر صلّى اللّه
عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَاِنَّ ذلِكَ اَعْظَمُ لاَِجْرِكَ، وَ اَقْرَبُ لِرُشْدِكَ،
عليه وآله تقسيم كنيم، كه اين عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدايتت نزديك تر است،
اِنْ شاءَ اللّهُ.
اگـر خـدا بخواهد.