آیا داشتن چشم برزخی با ستارالعیوب بودن خداوند منافات دارد؟
طبق احادیث، خداوند نامه عمل امت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در قیامت حتی به خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز عرضه نمی کند تا مبادا آبروی انسان ها از بین برود. حال جایگاه چشم برزخی چیست که آبروی انسان های گنهکار پیش یک انسان عارف(پایین تر از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم) از بین برود؟
پاسخ:
پیش از پرداختن به پاسخ، توجه به نکاتی ضروری به نظر می رسد:
1. اگر در روایاتی وارد شده که خداوند نامه عمل امت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در قیامت حتی به خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز عرضه نمی کند از طرفی هم بر اساس آیات قرآن یکی از خصوصیات روز قیامت این است که نهان ها و اسرار آشکار می شود،«یوم تبلی السرائر» در آن روز پرده ها کنار می رود، همان طور که می بینیم خداوند از یک طرف ارحم الراحمین است و از طرف دیگر اشدالمعاقبین نیز است، البته جایگاه و درجات افراد فرق می کند.
2. گرچه خداوند فرشتگانی را بر انسان موکّل نموده تا تمام اعمال او را ثبت نمایند و عده ای از اولیاءالله نیز از اعمال ما باخبرند. اما بر اساس آموزه های اسلامی در برخی از موارد خداوند بعضی از اعمال قبیح بندگان را از همه از جمله آن فرشتگان مأمور ثبت نیز مخفی نگه می دارد.
3. با توجه به روایات، کسی که از گناه توبه می کند؛ مثل کسی است که گناهی ندارد بنابراین شخص گنهکار می تواند با توبه و انابه و دعا گناهانش را پیش خداوند مستور و پنهان داشته باشد.
در این که غیر از پروردگار عالم مانند پیامبران، اوصیا و بعضی از اولیاء غیر معصوم و اهل معرفت به باطن و درون عالم و موجودات علم دارند جای شک نیست، برای اینکه عدم منافات میان ستارالعیوب بودن پروردگار و علم آنان به درون انسان روشن گردد، دو نکته را به اختصار توضیح می دهیم:
نکته اول؛ از بعضی آیات قرآن کریم که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می کند و آیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبهکاران را بیان نموده، استفاده می شود که ستارالعیوب بودن پروردگار به طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نمی باشد بلکه ظهور عیب بعضی از افراد معلول نوع عملکرد اختیاری خود انسان است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی گیرد.
علاوه بر آن که معقول نیست عده ای هر معصیتی را مرتکب شوند و از ظهور و آشکار شدن آن نیز ابایی نداشته باشند و از طرفی ستارالعیوب بودن حضرت حق مانع ظهور عیوب آنان باشد. پس ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب آنان و عمل آنها با سوءاختیار و تکرار عمدی که ابایی از آشکار بودن عیب و گناه را ندارند، نباشد.
به عبارت دیگر ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد، اما اگر بی پروا بود رسوا می شود.
لطف حق با تو مدارا کند چو از حد گذشت رسوا کند
نکته دوم؛ اولیاء الهی مظهر صفات حق اند و آگاهی آنان به باطن افراد، نمونه ای از آگاهی خداوند به باطن افراد است، لذا آن ها همانند روش خدایی، آگاهی خودشان را به دیگران منتقل نمی کنند مگر در موارد لزوم.
اما اصل اینکه چگونه و به چه دلیل، خبر از درون انسان دارند. این نشأت گرفته از مجاهده آنان با نفس و عبور از ظاهر عالم مادی به باطن عالم است و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی(ره):«هر گاه برای انسان انقطاع«من» از«تن» حاصل شود دیگر هیچ مانعی باقی نمی ماند و این انقطاع با علم مفید و عمل نیک حاصل می گردد و آن گاه حقیقت نفس و مراتب و موجودات و اسرار باطنی آن عالم را مشاهده خواهد کرد».
بنابراین علم به حقایق پوشیده و پنهانی که پس از مرگ طبیعی معلوم خواهد شد، پیش از آن نیز برای انسان امکان پذیر است و می تواند به درون و باطن موجودات علم پیدا کند.
با توجه به آن چه گفته شد؛ علم به باطن و درون افراد نیز منافاتی با ستارالعیوب بودن پروردگار ندارد. چون انسان هایی که به این مرتبه و درجه از قدرت نفس رسیده اند، جز آن چه را مطلوب و مرضی الهیی است نخواهند دید. بنابراین صرف علم به باطن برای افراد کمال یافته، عیوب مستور و پنهانی افراد آشکار نخواهد شد و عالمان به غیب و باطن برخوردار از صفت ستاریت خواهند بود.
علاوه بر آن که تمام اراده ها در طول اراده الهی است و برای چنین انسان هایی هرگز اراده ای که بر خلاف مراد پروردگار باشد محقق نخواهد شد.
افق حوزه/شماره343
با سلام مطلب شما در شاهین بلاگ کار شد باتشکر