بي تو هميشه زمستان است
هوا سرد و زمستاني است. برگ هاي درختان ريخته اند و درختان خالي از سبزي شدند.
هر كسي به دنبال گرمايي مي گردد تا دقايقي گرم شود.
و روزها و شب هاي سرد زمستان را به اميد آمدن بهار سپري مي كنند.
بهار مي آيد و درختان بي برگ زمستان سبز مي شود.
زمين مرده، زنده مي شود و گرما به جان آدم ها برمي گردد و باز شور و نشاط در چهره شان پيدا مي شود.
اما بي تو هميشه زمستان است.
بي تو دنیا یخ زده و سرد سرده! در هواي انسانيت با شروع هر زمستان و آمدن بهار غبطه به حال زمين مرده مي خورم كه با آمدن بهار زنده مي شوند.
دل مرده بي تو چه كند؟ هوايي كه بي تو سرد است و يخ زده با گرماي انتظارت سپري مي شود.
و چه انتظار شيريني است.
گرمايي به دل و جان مي دهد و فراموش مي كند آدمهاي يخ زده اطرافش را.
آتشي كه از آوردن نامت بر دل مي افتد سرما را بی معنا می کند.
دلي كه هر لحظه به يادت گرم و روشن است مي داند كه خواهي آمد و اين زمستان طولاني تمام خواهد شد.
دل منتظر است، منتظر بهار آمدنت و در برابر زمستان سرد و بي روح شکیبایی پیشه می کند.
اشتياق آمدنت جوانه هاي اميد را زنده نگه مي دارد.
زهرا شرف نژاد
با سلام و احترام
کاربر گرامی ضمن تشکر و آرزوی سالی سرشار از خیر و نیکی برای شما
دلنوشته حاضر در طلبه نوشت نشریه بر خط منتشر گردید.
موفق باشید.
http://online.whc.ir/article/tag/5718/%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA