دستورالعملی از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ره استاد اخلاق امام خمینی ره
… قبل از خواب انسان محاسبه اعمال روز خود را کرده و به دنبال علاج خیانت های نفس، به قدر توان باشد و از این محاسبه و علاج غفلت نکند و باید این عمل آن قدر تکرار شود که برای او عادت گردد و بدون محاسبه و درمان به خواب نرود و هر مقدار از توبه که فعلاً ممکن است تدارک ببیند و آنچه تأخیر لازم است عزم جدی در جبران آن داشته باشد و بداند حالا که می خوابد، خواب هم برادر مرگ است.
آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی ره
معرفی حق به زبان حق
«سه آیه آخر سوره مبارکه حشر را تلاوت کنید تا ملکه شما شود و اولین اثری که از آن مترتب می شود، پس از مرگ و شب اول قبر است. وقتی که ملکین از طرف پروردگار برای سؤال و جواب می آیند، در جواب «من ربک؟» (خدای تو کیست؟) بگوئی: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم* هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون* هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم»
وقتی این طور پاسخ بگویی ملائکه الهی مبهوت و متحیر می شوند، چون این معرفی حق است به زبان حق، نه معرفی حق به زبان خلق.
جایگاه و شأن ولایت از دیدگاه آیت الله سیدرضا بهاءالدینی ره
آیت الله بهاءالدینی ره در بیانی روایت ذیل را از اصول کافی خاطر نشان کرده راجع به شأن ولایت می فرماید:
در روایات ما آمده است:
«اگر مردی همه شب عبادت و هر روز روزه دارد و همه ی مالش را صدقه دهد و همه ی عمرش حج کند ولی ولایت ولیّ خدا را نداند تا پیرو او باشد و همه کارش به راهنمایی او باشد، او را بر خداوند عز و جل حقّ ثوابی نیست و از اهل ایمان نباشد». گمان نکنید که اینها در حق ائمه(ع) گزافه گویی است. انسان تا ولی را نشناسد، انسان موحّد نمی شود. توحید را باید از امام حسین(ع) فرا گرفت، بذل همه ی هستی در راه حق و آن نماز معراجی که اهل بیت اقامه می کردند. مخالفین گفتند: «حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا ما را کافی است». گمان می کنند خلیفه ی خدا بودن این است که مملکت گیری کنند. آیا خلفا می توانستند عبادات پیامبر اسلام، نماز و روزه و جهاد پیامبر اسلام را به جا بیاورند؟ آیا توانستند یک وقت موحد خالص شوند؟ یک وقت یک عبودیت خالصانه پیدا کنند؟
نكته ي مهم در باب مباهله
روز مباهله، روزي است كه پيامبر مكرم اسلام، عزيزترين عناصر انساني خود را به صحنه مي آورد. نكته ي مهم در باب مباهله اين است:«و انفسنا و انفسكم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءكم» در آن هست؛ عزيزترين انسانها را پيغمبر اكرم انتخاب مي كند و به صحنه مي آورد براي محاجّه اي كه در آن بايد مايز بين حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض ديد همه قرار بگيرد.
آيه مباهله(آيه 61 سوره آل عمران)
فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ مَا جَاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءَنا وَ أَبنَاءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءكُم وَ أنفُسَنا وَ أَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتُ الله عَلَي الكَاذِبينَ.
هر گاه بعد از علم و دانشي كه به تو رسيده، (باز) كساني با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:«بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
پنج دستور برای زندگی بهتر در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام
قال علی علیه السلام
«یا کُمَیلُ قُل الحَقَّ عَلی کُلِّ حال وَ وادِّ المُتَّقینَ وَاهجُرِ الفاسِقینَ و جانّبِ المُنافِقینَ وَ لا تُصاحِبِ الخائِنینَ»؛
«ای کمیل! از گفتن حق در هر حال دریغ مکن، و انسان های باتقوا را دوست بدار، از فاسقین و گنهکاران دوری کن، و مراقب منافقین و دو رویان باش، و با خیانت پیشگان رفاقت و مصاحبت نکن».
* شرح و تفسیر
حضرت علی علیه السلام طبق این روایت، برای بهتر زیستن پنج دستور به کمیل، که یکی از دوستان بسیار مورد علاقه آن حضرت بود، می دهد.
دستور اول: «ای کمیل! هیچ گاه از گفتن حق خودداری مکن» در تمام عمرت طرفدار حق باش؛ چه در سختی و چه در راحتی، چه به هنگام قدرت و چه زمانی که فاقد قدرت هستی، چه بر تخت قدرت و چه بر خاک مذلّت، خلاصه در تمام طول عمرت، که در این دنیا زیست می کنی، حرف حق و سخن حق بگو. حضرت سپس به کمیل سفارش می کند، با چه کسانی زندگی کند و از چه کسانی فاصله بگیرد.
دستور دوم: «ای کمیل! همراه پرهیزکاران باش و دوستشان بدار»؛ زیرا دوست متّقی و پرهیزکار، چون به خاطر رضای خدا با تو دوست هست، در سختی و مشکلات تو را رها نمی کند و به همین جهت تو را به گناه تشویق نمی نماید و به همین علّت مانع از اطاعت و بندگی تو نمی گردد. آری مودّت پرهیزکاران را همیشه در خزانه قلبت حفظ کن. حضرت سپس به کمیل دستور می دهد که از سه طایفه خودداری نماید:
دستور سوم: «ای کمیل! زندگی ات را از فاسقین و اهل گناه«جدا کن»، اهل گناه بالخره تو و خانواده ات را آلوده می کنند، پس برای حفظ خود و خانواده ات از آن ها کناره بگیر و با آن ها قطع رابطه کن.
دستور چهارم: «ای کمیل! مواظب مکر و حیله منافقین باش» این که در مورد فاسقین دستور به هجران و جدایی می دهد، ولی نسبت به منافقین امر به مواظبت و مراقبت می کند، بدین جهت است که در هر جامعه ای منافق وجود دارد و نمی توان آن ها را جداسازی کرد و به راحتی قابل شناسایی نیستند، و اتّفاقاً مسلمین بیشترین ضربه را از همین طائفه خورده اند و لهذا باید مواظب شیطنت و مکر و فریب آن ها بود، هر چند نتوان جامعه را از آن ها پاک کرد.
دستور پنجم: «ای کمیل! با خیانت کاران رفاقت نکن» انسان های خیانت پیشه صلاحیّت رفاقت، شراکت، دوستی، و مانند آن را ندارند.
مباهله در کلام امام موسی بن جعفر علیه السلام
در گفتگوی هارون الرشید با موسی بن جعفر علیه السلام آمده است که هارون پرسید چرا شیعیان شما از تعبیرشان در مورد شما به«یابن رسول الله» دست برنمی دارند در حالی که شما فرزند علی و فاطمه هستید. در واقع فرزند به پدر منسوب می گردد نه مادر. آن حضرت پس از استشهاد به آیه84 سوره انعام(و وهبنا له اسحق و یعقوب کلا هدینا و نوحا…) اضافه فرمودند که همه امت اسلام از نیکوکار و بدکار اتفاق دارند که چون آن شخص نجرانی را پیغمبر به مباهله فراخواند در کساء(عبا) او جز علی و فاطمه و حسن و حسین کس دیگری نبود و خداوند فرمود:«فمن حاجک فیه من بعد…» پس تأویل«ابنائنا» حسن و حسین و تأویل«نسائنا» فاطمه و تأویل«انفسنا» علی بن ابی طالب بود.
شیخ مفید، الاختصاص،ص54
خاطراتی از دفاع مقدس *صدام جارو برقیه*
صبح روز عملیات والفجر 10 در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند، روحیه مناسبی در چهره بچه ها دیده نمی شد از طرفی حدود 100 اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم. برای این که انبساط خاطری در بچه ها پیدا شود و روحیه های گرفته آنها از آن حالت خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره ها هنوز لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می کردند. مُشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند.
فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید منم شیطونی ام گُل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی»اسیران عراقی شعارم را جواب می دادند. بچه های خط همه از خنده روده بُر شده بودند و قربانی هم دستش را تکان می داد که یعنی شعار ندهید!
او می گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می دادند و می گفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم.
توصیه اخلاقی حضرت آیت الله سعادت پرور ره
اصرار در توسل به ائمه علیهم السلام
روزی که در محضر مبارک یکی از بزرگان بودیم در مورد لزوم روضه امام حسین علیه السلام تمثیل زیبایی داشتند، ایشان فرمودند: «موبدان زرتشتی به آتش اعتقاد دارند و هرگز اجازه نمی دهند آتش عبادتگاه شان خاموش شود، چه خوب است ما نیز نسبت به آتش درون مان نسبت به امام حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام همچون آنان اصرار بورزیم.» چه خوب است همیشه به امام حسین علیه السلام توسل داشته باشیم و گرمای عشق و محبت ایشان را همیشه در قلب هایمان زنده و برافروخته نگاه داریم(خیلی از بزرگان و مؤمنین سابقاً روضه های هفتگی و ماهانه خانگی داشتند، چه خوب است این فرهنگ در بین مؤمنین رواج یابد.)
شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی
«إنّ الدّینارَ و الدِّرهَمَ أهلَکا مَن کانَ قَبلَکُم، و هُما مُهلِکاکُم»
دینار و درهم، کسانی را که پیش از شما بودند نابود کرد و این دو نابود کننده شماست.(کلینی، 1401، ح6، ص316)
این یک هشداری است از سوی پیامبر مکرم برای همه امّت اسلامی؛ می فرماید: درهم و دینار امّتهای قبل از شما را به هلاکت انداخت. مراد از هلاکت لزوماً هلاکت مادی نیست، هلاکت معنوی نیز می تواند باشد؛ یعنی خسران، عقب گرد، دچار شدن به انحراف از راه حق و راه خدا. حالا هلاکت افتادن انسان به خاطر پول در چند مرحله خودش را نشان می دهد؛ یکی در طلب پول، چه قدر انسان ها برای اینکه به پول برسند کارهای خلاف می کنند، از سجایای نفسانی صرف نظر می کنند، سخاوت را، کرم را از دست می دهند، دچار حرص و بخل می شوند.مرحله دیگر، بعد از پول دار شدن است. بعضی از انسان ها تا وقتی زندگی متوسط معمولی دارند، اهل خیرند، اهل ذکر و توسل اند، و … به مجرد اینکه ثروتی به آنها رو می کند، همه این خیرات و مبرّات را از یاد می برند و اهل فسق و فجور می شوند و این فسق و فجور روی عقاید و افکار آنها، در گرایش های قلبی آنها اثر می گذارد. در زمان خود ما، بعضی ها انقلابی، صادق، سالم، خوب و با اخلاص بودند به مجرد اینکه دنبال دنیا افتادند، به تدریج افکار و عقایدشان، راهشان عوض شد. این درس است برای ما.(جلسه312 درس خارج معظم له- آذرماه1388)