45
وَ مِنْ كِتاب لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از نامه هاى آن حضرت است
اِلى عُثْمانَ بْنِ حُنَيْف الاَْنْصارِىِّ وَ هُوَ عامِلُهُ عَلَى الْبَصْرَةِ،
به عثمان بن حُنَيف انصارى، كارگزارش در بصره، وقتى به حضرت
وَ قَدْ بَلَغَهُ اَنَّهُ دُعِىَ اِلى وَليمَةِ قَوْم مِنْ اَهْلِها فَمَضى اِلَيْها
خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كرده اند و او به آنجا رفته.
اَمّا بَعْدُ، يا بْنَ حُنَيْف، فَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ اَهْلِ الْبَصْرَةِ
اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره
دَعاكَ اِلى مَأْدُبَة فَاَسْرَعْتَ اِلَيْها، تُسْتَطابُ لَكَ الاَْلْوانُ، وَ تُنْقَلُ
تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافته اى، با غذاهاى
رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام